معنی ارغنون

فرهنگ عمید

ارغنون

نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن‌ها صدا ایجاد می‌شود، ارگ: از سینه صدای ارغنون می‌آید / وز دیده به‌جای اشک خون می‌آید (ابوسعید ابوالخیر: لغت‌نامه: ارغنون)، هنوز رودسرایان نساختند به روم / ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار (فرخی: ۱۰۴)،

لغت نامه دهخدا

ارغنون

ارغنون. [اَ غ َ / اُ غ َ] (معرب، اِ) (معرب از یونانی) سازی است مشهور که افلاطون وضع آن کرده است و بعضی گویند ارغنون ترجمه ٔ مزامیر است یعنی جمیع سازهای تفننی و بعضی دیگر گویند چون هزار آدمی از پیر و جوان همه بیکبار به آوازهای مخالف یکدیگر چیزی بخوانند، آن حالت را ارغنون خوانند و جمعی دیگر گویند که ارغنون، ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده است که همه یک چیز را بیکبار و به یک آهنگ با هم بخوانند و بنوازند. (برهان). و گویند که ارغنون هشت هزار لوله و آلات دارد! (آنندراج). سازی است مخصوص مسیحیان که در کلیساها نوازند. نی های درشت و خرد کاواک را به اصول زیر و بم وضع کرده و در دنبال چیزی شبیه دَم ساخته اند بتدریج که میکشند بسبب هوائی که حاصل شود از آن چوبها آوایی مانند موسیقار شنیده شود ودر روزهای معین در کلیساها نوازند. (شعوری). و آن آلتی است موسیقی از ذوات النفخ و دو گونه بوده: زمری و بوقی. (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 377 س 16). کازیمیرسکی گوید: از آلات موسیقی است شبیه کلاوسن. ارگ:
هنوز رودسرایان نساختند به روم
ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار.
فرخی.
بچنین روز بگوشش غو کوس
ز ارغنون خوشتر و از موسیقار.
فرخی.
از سینه صدای ارغنون می آید
وز دیده بجای اشک خون می آید
در شام فراق ناله ام از دل تنگ
آغشته بخون دل برون می آید.
شیخ ابوسعید (ازشعوری).
تا چکاوک بست موسیقار بر منقار خویش
ارغنون بسته ست بلبل بر درخت ارغوان.
معزی.
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تار.
خاقانی.
از این سراچه ٔ آوا و رنگ دل بگسل
به ارغوان ده رنگ و به ارغنون آوا.
خاقانی.
و مغنّی ناطقه بر ارغنون زبان اوتار نطق فروگسست. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 325).
هیچ کس را خود ز آدم تا کنون
کی بُدست آواز همچون ارغنون.
مولوی.
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا الیه راجعون.
مولوی.
خورد گرچه آواز خر، خنده را
بود ارغنون گوش خربنده را.
و رجوع به ارغن و ارغانون شود.

ارغنون. [اُ غ َ] (اِخ) نام کتاب منطق ارسطو که در آن علم منطق را تقریباً بکمال خود رسانیده است. رجوع به ارسطو شود.


ارغنون ساز

ارغنون ساز. [اَ غ َ] (نف مرکب) صانع ارغنون. آنکه ارغنون سازد. || ارغنون نوازنده. آنکه ارغنون نوازد. ارغنون زن:
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون ازین غصه ننالیم و چرا نخروشیم.
حافظ.


ارغنون زن

ارغنون زن. [اَ غ َ زَ] (نف مرکب) نوازنده ٔارغنون. آن که ارغنون نوازد. (آنندراج):
همی راندم فرس را من بتقریب
چو انگشتان مرد ارغنون زن.
منوچهری.
در کین سیاوش ارغنون زن
آن زخمه ٔ درفشان فروریخت.
خاقانی.
ز یونانیان ارغنون زن بسی
که بردند هوش از دل ِ هر کسی.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

ارغنون زن

(اسم) کسی که ارغنون نوازد ارغنون زننده نوازنده ارغنون.


ارغنون ساز

(اسم) سازنده ارغنون آنکه ارغنون میسازد.


ارغنون

(اسم) سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن.


عروس ارغنون زن

اروس چنگی گواژ: ناهید از ستارگان

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارغنون

ارغون، ارگ، ساز

نام های ایرانی

ارغنون

دخترانه، نام سازی است

فرهنگ معین

ارغنون

(اَ غَ) [معر - یو.] (اِ.) نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیله انبان در آن ها می دمیدند.

حل جدول

ارغنون

ساز افلاطون

سازی ساخته افلاطون

فرهنگ فارسی آزاد

ارغنون

اَرْغَنُون، نوعی ساز شبیه پیانو که دارای لوله های عمودی است و میتواند صدای زیاد داشته باشد و معمولاً در کلیساها نواخته میشود و در مشرق الاذکار هم جائز است،

معادل ابجد

ارغنون

1307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری