معنی ارشه
لغت نامه دهخدا
ارشه ارشه. [اَ ش ِه ْ اَ ش ِه ْ / اُ ش ُه ْ اُ ش ُه ْ] (ع صوت) کلامی است که هنگام راندن شتر گویند و زیر دم او را خارند تا تیز رود. (از منتهی الأرب).
ارشاء
ارشاء.[اِ] (ع مص) رشوه دادن. (منتهی الأرب). پاره دادن حاکم یا قاضی را. || خاریدن پس شتر و ارشه ارشه گفتن تا بدود. (منتهی الأرب). || ارشاء دلو؛ رسن بر دلو بستن. رسن بستن بر دلو. (منتهی الأرب). دلو را رسن بستن. دلو را رسن ساختن. (تاج المصادر بیهقی). || ارشاء فصیل، شیر دادن شتربچه را. (منتهی الأرب). شیر دادن اشتربچه. (تاج المصادر بیهقی). || بچه شیر دادن. || ارشاء قوم در قتل کسی، شریک شدنشان در خون او: ارشی القوم فی دمه. (منتهی الأرب). || ارشاء قوم بسلاح خویش در خون کسی، راست کردن قوم سلاح خود را در خون وی: ارشی القوم بسلاحهم دمه. || ارشاء حنظل، دراز شدن شاخهای حنظل. (منتهی الأرب).
حل جدول
واژه پیشنهادی
اطلاعات عمومی
سوئدی به فارسی
معادل ابجد
506