معنی ارزاق

لغت نامه دهخدا

ارزاق

ارزاق. [اَ] (ع اِ) ج ِ رِزق. روزیها.
- ارزاق الجند، روزی لشکر. (مهذب الاسماء). رزق و مرسوم لشکر. (منتهی الأرب). جیره. اجری.


ارزاق سلطان

ارزاق سلطان. [اَ س ُ] (اِخ) ابن سلطان محمد خوارزمشاه. رجوع به حبط ج 1 ص 430 شود.

فارسی به انگلیسی

ارزاق‌

Provision

فرهنگ معین

ارزاق

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ رزق، روزی ها، خواروبار.

حل جدول

ارزاق

طعام

خوار بار

خواربار


گرداوری سودجویانه ارزاق

احتکار


خوار بار

ارزاق

کلمات بیگانه به فارسی

ارزاق

خواروبار

فرهنگ فارسی آزاد

ارزاق

اَرْزاق، رِزق ها و روزی ها،

فرهنگ عمید

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ارزاق

خواروبار

مترادف و متضاد زبان فارسی

ارزاق

آذوقه، توشه، خواربار، خوراکی، سوروسات

فرهنگ فارسی هوشیار

ارزاق

ج رزق، روزی، جیره

واژه پیشنهادی

ارزاق

خواربار

معادل ابجد

ارزاق

309

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری