معنی ارجوزه
فرهنگ معین
(اُ زَ) [ع. ارجوزه] (اِ.) قصیده در بحر رجز، شعر کوتاه. ج. اراجیز.
ارجوزه خواندن
(~. دَ) [ع - فا.] (مص ل.) رجز خواندن درهنگام جنگ و خود را ستودن.
لغت نامه دهخدا
ارجوزه. [اُ زَ] (ع اِ) قصیده گونه ای از بحر رَجز. قصیده ای بوزن رَجز. || بیت کوتاه. (ربنجنی) (مهذب الاسماء). شعر کوتاه. ج، اَراجیز. (مهذب الاسماء).
- ارجوزه خواندن، شعر خواندن در معرکه و جنگ. خودستائی کردن.
ارجوزه خوان
ارجوزه خوان. [اُ زَ / زِ خوا / خا] (نف مرکب) اُجوزه خواننده. که اُرجوزه خواند. راجِز.
قوام الدین
قوام الدین. [ق َ مُدْ دی] (اِخ) محمدبن سیدمحمدمهدی حسینی سیفی قزوینی. از فقهاء و ادبا و شعرای عهد صفویه و از شاگردان شیخ جعفر قاضی است. او راست: 1- ارجوزه فی الاخلاق. 2- ارجوزه فی الاسطرلاب، و این نظم صحیفه الاسطرلاب شیخ بهایی است. 3- ارجوزه فی اصول الفقه که منظومه ٔ زیده ٔ شیخ بهایی است. 4- ارجوزه فی البیان. 5- ارجوزه فی التجوید که نظم شاطبیه است. 6- ارجوزه فی الحساب. 7- ارجوزه فی الخط. 8- ارجوزه فی الصرف که فی وافیه نام دارد. 9- ارجوزه فی الطب، بنام مفرح القوام. 10- ارجوزه فی الفقه، بنام تحفه ٔ قوامیه. 11- ارجوزه فی النحو، بنام صافیه. وی بسال 1150 هَ. ق. درگذشت. (الذریعه و روضات الجنات و ریحانهالادب ج 3 ص 322).
رجازة
رجازه. [رَج ْ جا زَ] (ع ص) رَجّاز. ارجوزه گوی. (از اقرب الموارد). و رجوع به ارجوزه و رَجّاز شود.
رجز
رجز. [رَ] (ع مص) شعر رَجَز گفتن. (تاج المصادر بیهقی). شعر کوتاه گفتن. (مصادراللغه زوزنی). ارتجاز. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). انشاد ارجوزه. (از اقرب الموارد). || رجز بکسی، ارجوزه گفتن برای وی. (ناظم الاطباء). ارجوزه خواندن برای وی. (منتهی الارب). انشاد ارجوزه برای کسی. (از اقرب الموارد).
فرهنگ فارسی هوشیار
شعر خواندن در معرکه و جنگ، خودستائی کردن
ارجوزه خواندن
خودستودن لافیدن لاف زدن (مصدر) شعر خواندن در معرکه و جنگ خودستایی کردن رجز خواندن.
فرهنگ عمید
کتاب منظومی که بیشتر در قالب مثنوی سروده میشد و اغلب شامل موضوعاتی خاص، مانند پزشکی و منطق بوده است،
سخنان مفاخرهآمیز که معمولاً در میدان جنگ ادا میشود، رجز،
(موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه، رجز،
حل جدول
گوشهای در دستگاه چهارگاه
گوشه ای در دستگاه چهارگاه
گوشه ای در دستگاه چهارگاه
ارجوزه
گوشهای در دستگاه چهارگاه
ارجوزه
فرهنگ فارسی آزاد
اُرْجُوزَه، رَجَز، شعر یا سرودی که بقصد خودستائی در پیکار میخوانند، در لسان عربی بحری از بحور شعری است و معانی دیگر هم دارد،
معادل ابجد
222