معنی ارتشی
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
سپاهی، سرباز، لشکری، نظامی
فارسی به انگلیسی
Martial, Martially, Military, Serviceman
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
فرهنگ معین
منسوب و مربوط به ارتش، آن که در ارتش کار می کند، به رنگ لباس های نظامی، خاکی. [خوانش: (اَ تِ) (ص نسب.)]
فارسی به ایتالیایی
militare
لغت نامه دهخدا
واحد ارتشی. [ح ِ دِ اَ ت ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) واحد نظامی. دسته ای از سربازان که تحت فرماندهی رئیسی باشند. کوچکترین واحد ارتشی جوخه است بنابراین گردان، هنگ، واحد تانک و واحد زره پوش همه واحدهای ارتشی به شمار میروند.
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
911