معادل ابجد
ارباب در معادل ابجد
ارباب
- 206
حل جدول
ارباب در حل جدول
- کارفرما
مترادف و متضاد زبان فارسی
ارباب در مترادف و متضاد زبان فارسی
-
آقا، خواجه، سرور، صاحب، کارفرما، مخدوم، مولا، فئودال، مالک، ملاک،
(متضاد) نوکر. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین
ارباب در فرهنگ معین
- جمع رب. ، پرورش دهندگان، مربیان، مالک، دارا، صاحبِ مِلúک، خداوندگار، آقا. [خوانش: (اَ) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
ارباب در لغت نامه دهخدا
-
ارباب. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ رَب ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رَب ّ شود. خدایان. پروردگاران: و لایأمرکم أن تتخذوا الملائکه والنبیین أرباباً. (قرآن 80/3)، و شما را امر نمیکند که ملائکه و پیامبران را به خدائی بگیرید. یا صاحبی السجن أارباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار. (قرآن 39/12)، ای دو رفیق زندانی من آیا خدایان متعدد بهترند یا خدای واحد قهار. || دارندگان. صاحبان.
- ارباب انواع، اصنام عقلیه. توضیح بیشتر ...
- ارباب. [اِ] (ع مص) نزدیک چیزی شدن. || پیوسته بودن و ادامه یافتن باد جنوب. || ادامه یافتن بارش ابر. || اقامت نمودن در جائی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || ملازم گشتن و انس و محبت یافتن ماده شتر به فحل یا به فرزند خود. (از ذیل اقرب الموارد بنقل از لسان). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
ارباب در فرهنگ عمید
-
رئیس، بزرگ،
کارفرما،
آقا، مخدوم، سَرور،
صاحب، مالک،
عنوانی احترامآمیز برای برخی از بزرگان زردشتی: ارباب جمشید،
صاحبان،
[جمعِ رَبّ] [قدیمی] = رَبّ δ فقط در معنی ۶ و ۷ بهصورت جمع به کار میرود،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ واژههای فارسی سره
ارباب در فرهنگ واژههای فارسی سره
فارسی به انگلیسی
ارباب در فارسی به انگلیسی
- Boss, Landlord, Landowner, Lord, Master, Mistress, Seignior, Swami. توضیح بیشتر ...
فارسی به ترکی
ارباب در فارسی به ترکی
- patron, ağa
فارسی به عربی
ارباب در فارسی به عربی
- رییس، سید، لورد
گویش مازندرانی
ارباب در گویش مازندرانی
- صاحب مالک، زمین دار بزرگ در سیسم تولیدی ارباب رعیتی، صاحب...
فرهنگ فارسی هوشیار
ارباب در فرهنگ فارسی هوشیار
- (تک: رب) درفارسی آن راتک (مفرد) به کار می برند دارنده خداوند گار روستاخاوند خداوندان (اسم) جمع: رب. (در عربی معنی ارباب صاحبان و پرورش دهندگان است اما در فارسی بمعنی شخص بزرگ و دارنده و مالک بکار میرود و در بسیاری موارد صورت مفرد به آن میدهد و بار دیگر به (ان) جمعش می بندند: اربابان. ) خداوندگار، مالک (مقابل رعیت یا دهقان) دارنده، آقا (مقابل نوکر) . یا ارباب انواع. جمع: رب النوع یا ارباب رجوع. رجوع کنندگان. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد
ارباب در فرهنگ فارسی آزاد
- اَرْباب، صاحبان، پرورش دهندگان (مفرد: رَبّ)،
فارسی به ایتالیایی
ارباب در فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
ارباب در فارسی به آلمانی
- Beherrschen, Chef (m), Gebieter (m), Haupt (m), Leiten, Master (m), Meister (m). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید