معنی اراستن

فارسی به عربی

اراستن

اجاص مجفف، اکس، ثوب، جمیل، جهز، حلیه، رتب، رتبه، شجاع، صور، طابق، طرز، عاده، عریس، مدی، مرتب، ملابس، نعمه، هاله


باکتیبه اراستن

افریز


بامروارید اراستن

لولوه


باسنجاق اراستن

دبوس


باموزاییک اراستن

فسیفساء


با گل اراستن

اکلیل


با گوهر اراستن

جوهره


بانشانهای نجابت خانوادگی اراستن

مجد

حل جدول

فارسی به آلمانی

اراستن

Angewohnheit [noun], Anmut (f), Aufräumen, Backpflaume (f), Gewohnheit [noun], Gnade (f), Grazie (f), Ordentlich, Zustand [noun], Nett, Niedlich


باسنجاق اراستن

Brosche (f)


بامروارید اراستن

Perle (f), Perle, Perlen


باموزاییک اراستن

Mosaik


با گوهر اراستن

Edelstein (m), Juwel (n)

معادل ابجد

اراستن

712

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری