معنی اذیت کردن
فارسی به انگلیسی
Acerbate, Annoy, Bother, Badger, Bug, Devil, Exacerbate, Exasperate, Fret, Harass, Irritate, Molest, Persecute, Ruffle, Tease, Torment, Trouble, Vex, Worry
فارسی به ترکی
eziyet etmek, canını yakmak
فرهنگ فارسی هوشیار
رنجه داشتن رانکنیدن (مصدر) آزار کردن آزردن تصدیع دادن عذاب دادن معذب داشتن تعذیب رنجه داشتن.
لغت نامه دهخدا
اذیت. [اَ ذی ی َ] (ع مص، اِمص) آزار. (غیاث اللغات). ستوهی. (دستوراللغه). رنج. (غیاث اللغات). کربت. کرب. زحمت. کدّ. تعب. عنا. محنت. شکنجه. عذاب. رنجه شدن.
- اذیت کردن، و اذیت دادن، آزار کردن. آزردن. تصدیع دادن. عذاب دادن. معذب داشتن. تعذیب. لَسع. (منتهی الارب). ایذاء. رنجه داشتن.
|| آزار کردن. رنجه کردن. آزردن. رنجانیدن. (مؤید الفضلاء):5 که دست تطاول بمال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز نهاده. (گلستان).
حل جدول
فارسی به عربی
ابره، اثر (مع الشد)، احزن، اذی، ازعج، اضمن، اهن، ضائق، طحن، عرقوب، غریر، قلق
فارسی به آلمانی
Aergern; belaestigen, Aufreiben, Bekümmern, Betrüben, Grämen, Kümmern, Nadel [noun], Schmerzen, Sorge (f), Trauern, Verdrießen, Verletzen, Weh, Zuleide
فرهنگ معین
(اِمص.) آزار، رنج، زحمت، (مص ل.) آزرده شدن، رنج کشیدن، (مص م.) رنجانیدن، اذا و اذی نیز گویند. [خوانش: (اَ یَّ) [ع. اذیه]]
کلمات بیگانه به فارسی
آزار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزار، آزردن، ایذاء، ایذاء، تاذی، تصدیع، تعب، تعذیب، جفا، رنج، رنجه، زجر، زحمت، ستوهی، شکنجه، عذاب، عنا، محنت، مزاحمت
معادل ابجد
1385