معنی ادعاها

حل جدول

ادعاها

توقع ها، تقاضاها، خواست ها

انگلیسی به فارسی

Assertions

ادعاها (ی مدیریت)


pleading (s) (see also: plea)

لوایح (ادعاها و دفاعیات طرفین دعوی)


defalk

تهاتر کردن ادعاها یا دیون، طرح کردن ادعای متقابل


defalcation (v. defalcate) (see also: fraudulent alienation, fraudulent conversion, fraudulent conveyance)

اختلاس، عدم ایفای تعهد، خیانت در امانت، تهاتر متقابل ادعاها یا دیون، ادعای متقابل

فرهنگ فارسی هوشیار

دعاوی

ادعاها، جمع دعوی

فرهنگ معین

دعاوی

جمع دعوی.، ادعاها، مرافعه ها، اسباب، وسایل. [خوانش: (دَ) [ع.] (اِ.)]

لغت نامه دهخدا

تعبش

تعبش. [ت َ ع َب ْ ب ُ] (ع مص) دعوی باطل کردن بر کسی:تعبشنی بدعوی باطل، ادعاها علی ّ. (اقرب الموارد).


شرعیة

شرعیه. [ش َ عی ی َ] (ع ص نسبی) شرعیه. مؤنث شرعی. منسوب به شرع. ج، شرعیات: احکام شرعیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به شرع و شرعی شود.
- دعاوی شرعیه، ادعاها و اختلافات شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه ٔخود به تشخیص دعاوی شرعیه ٔ مردم... می رسید. (تذکرهالملوک ص 3).


دعاوی

دعاوی. [دَ] (ع اِ) ج ِ دعوی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به دعوی شود. || ادعاها:
گفت هین امروز ای خواهان گاو
مهلتم ده وین دعاوی را مکاو.
مولوی.
|| مرافعه ها. تظلم ها. دادخواهی ها: بخصوص دعاوی که تعلق به مال دیوان نداشته خود [دیوان بیگی] متوجه شده، قطع و فصل میداد. (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 13).
- دعاوی شرعیه، دعاوی مربوط به امور شرعی: دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه ٔ خود به تشخیص دعاوی شرعیه ٔ مردم... میرسید. (تذکره الملوک ص 3).
|| اسباب. وسایل.

معادل ابجد

ادعاها

82

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری