معنی ادبی

فارسی به انگلیسی

ادبی‌

Literary

فارسی به ترکی

ترکی به فارسی

ادبی

ادبی

فارسی به عربی

ادبی

ادبی، تعلیمی


دزد ادبی

قرصان


نقد ادبی

نقد

عربی به فارسی

ادبی

ادبی , کتابی , ادیبانه , ادیب , وابسته به ادبیات , ادبیاتی

فرهنگ معین

ادبی

(~.) [ع - فا.] (ص نسب.) نوشته ای که موضوع و سبک آن ادبی باشد، نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.

فرهنگ فارسی هوشیار

ادبی

از پارسی ادبی ادبیک (صفت) منسوب به ادب آنچه پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد.


علوم ادبی

دانش های ادبی

لغت نامه دهخدا

ادبی

ادبی. [اَ دَ بی ی] (اِخ) کوهیست نزدیک عوارض. شماخ گوید:
کانها وقد بدا عُوارض ُ
و أدبی ّ فی السّراب غامض ُ
واللیل بین قَنوَین رابض ُ
بجیرهالوادی قطاً نواهض ُ.
نصر گوید: أدبی ّ کوهی است در دیار طی ٔ حذاء عوارض. و آن کوهی است سیاه رنگ در أعلی دیار طی ٔ و ناحیه ٔ دار فزاره. (معجم البلدان).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ادبی

فرهنگی

حل جدول

ادبی

فرهنگی


دیگران ادبی

دگران


انار ادبی

رمان، نار


تقلید ادبی

اقتباس

فارسی به ایتالیایی

ادبی

letterario

معادل ابجد

ادبی

17

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری