معنی احرام

احرام
معادل ابجد

احرام در معادل ابجد

احرام
  • 250
حل جدول

احرام در حل جدول

فرهنگ معین

احرام در فرهنگ معین

  • جمع حَرَمْ، جمع حریم. [خوانش: (اَ) [ع.] (اِ.)]
  • (مص ل. ) آهنگ حج کردن، در حرم درآمدن، (اِ. ) مجازاً دو تکه لباس نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر بندند و دیگری را بر دوش اندازند. [خوانش: (اِ) [ع. ]]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

احرام در لغت نامه دهخدا

  • احرام. [اِ] (ع مص) آهنگ حج کردن. || بحرمت شدن. در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن. || حرام بکردن. (تاج المصادر). || به ماههای حرام درآمدن. در ماه حرام شدن. (تاج المصادر). || در حرم مکه یا مدینه درآمدن. در حرم شدن. (تاج المصادر). || اِحرام مراءه؛ حائض شدن او. || قمار بردن. (تاج المصادر). بردن و چیره شدن بر حریف در قمار. (منتهی الارب). || سوگند خوردن: یحرم الرجل فی الغضب، سوگند میخورد مرد در حال خشم. (منتهی الارب). || بازداشتن و بی بهره کردن از چیزی. توضیح بیشتر ...
  • احرام. [اِ] (ع اِ) شَرب سیاه و از آن طیلسان کردندی. (رحله ٔ ابن جُبیر). توضیح بیشتر ...
  • احرام. [اَ] (ع اِ) ج ِ حَرَم و حَریم.

فرهنگ عمید

احرام در فرهنگ عمید

  • بر خود حرام کردن بعضی چیزها و کارهای حلال چند روز پیش از زیارت کعبه،
    (اسم) [مجاز] دو تکه جامۀ نادوخته که در ایام حج یکی را به کمر می‌بندند و دیگری را به دوش می‌اندازند،
    * احرام بستن: (مصدر لازم) جامۀ احرام پوشیدن و نیت حج کردن و به سوی کعبه رفتن،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

احرام در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

احرام در فرهنگ فارسی آزاد

  • اِحْرام، حَرام گردانیدن، لباس طواف پوشیدن،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید