معنی احتمال دادن

وقوع چیزی را ممکن دانستن

حدس و گمان بنا به شواهد

ihtimal vermek

گاسیدن

بردباری، شایمندی، شوایی، گرایند، گمان، گمانه

گمان بردن (مصدر) گمان بردن تصورکردن.

باربر گرفتن، حمل کردن

امکان , احتمال

احتمال، امکانیه، توقع، فرضیه، مسوولیه

افترض

احتمال. [اِ ت ِ] (ع مص) بار برگرفتن. || از کسی فروبردن. (تاج المصادر). از کسی فروخوردن. تحمل. بردباری. ناملایم از کسی برداشتن: شما حمیت هند و سند را دانسته اید و آنکه در وقت احتمال عار و شدت اضطرار از مرگ نترسند و از هلاک باک ندارند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
ترک احسان خواجه اولیتر
کاحتمال جفای بوّابان
بتمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.
سعدی.
من صبر بیش از این نتوانم ز روی تو
چند احتمال کوه توان بود کاه را.
سعدی.
|| قبول کردن. (مؤید الفضلاء). || برده خریدن. || احتمال صنیعه؛ بر گردن خود گرفتن و شکرکردن آن. || برداشتن به سر و به پشت. || ارتحال. از منزل برفتن. (زوزنی). || احتمال لون، خشم گرفتن. برافروخته شدن. برتافتن. || احتمال، اِتعاب نفس است در حسنات. (تعریفات). || آن است که تصور طرفین کافی برای نسبت نباشد بلکه ذهن در نسبت بین آن دو مردّد باشد، و مقصود از این امکان ذهنی است. (تعریفات). || تقلا در کاری. || ظن. اِمکان. گمان کردن. (غیاث):
احتمال عجز بر حق راندی
جاهل و گیج و سفیهش خواندی.
مولوی.
- احتمال دادن، گمان بردن.
- احتمال داشتن، احتمال رفتن. محتمل بودن.
- احتمال رفتن، گمان رفتن. احتمال داشتن. محتمل بودن.
- احتمال کردن، تحمل کردن. بردباری کردن: روز آدینه قائد بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود، ناسزاها گفت و تهدیدها کرد، خوارزمشاه احتمال کرد. (تاریخ بیهقی). چیزها گفت و کردکه اکفاء آن را احتمال نکنند تا بپادشاه چه رسد. (تاریخ بیهقی).
بدادم ناصبی را پاسخ حق
نخواهم کرد زین بیش احتمالی.
ناصرخسرو.
- احتمال کننده، متحمل.
- احتمالی، محتمل.

(مص م.) حمل کردن، (اِمص.) بردباری، گمان بردن، حدس زدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

گمان، حدس،
(اسم مصدر) حمل کردن، بار برداشتن،
(اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن،

حدس، ظن، گمان، تردید، شک

اِحْتِمال، تحمل کردن، باربرداشتن، بردباری، تحمل، (در فارسی بمعنای تصورِ امکانِ امری بدون اطمینان بوقوعش بکار میرود)،

probabilità

539