معنی احتمال
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(مص م.) حمل کردن، (اِمص.) بردباری، گمان بردن، حدس زدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]
فرهنگ عمید
گمان، حدس،
(اسم مصدر) حمل کردن، بار برداشتن،
(اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن،
حل جدول
حدس و گمان بنا به شواهد
فرهنگ واژههای فارسی سره
بردباری، شایمندی، شوایی، گرایند، گمان، گمانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
حدس، ظن، گمان، تردید، شک
فارسی به انگلیسی
Aptness, Chance, Eventuality, Fear, Feasibility, Likelihood, Plausibility, Probability, Prospect, Suspicion, Uncertainty
فارسی به ترکی
olasılık, ihtimal
فارسی به عربی
احتمال، امکانیه، توقع، فرضیه، مسوولیه
عربی به فارسی
امکان , احتمال
فرهنگ فارسی هوشیار
باربر گرفتن، حمل کردن
فرهنگ فارسی آزاد
اِحْتِمال، تحمل کردن، باربرداشتن، بردباری، تحمل، (در فارسی بمعنای تصورِ امکانِ امری بدون اطمینان بوقوعش بکار میرود)،
فارسی به ایتالیایی
معادل ابجد
480