معنی احتمال

فارسی به انگلیسی

احتمال‌

Aptness, Chance, Eventuality, Fear, Feasibility, Likelihood, Plausibility, Probability, Prospect, Suspicion, Uncertainty

فارسی به ترکی

احتمال‬

olasılık, ihtimal


احتمال داشتن‬

mümkün olmak, olabilmek

عربی به فارسی

احتمال

امکان , احتمال

فارسی به عربی

احتمال

احتمال، امکانیه، توقع، فرضیه، مسوولیه

لغت نامه دهخدا

احتمال

احتمال. [اِ ت ِ] (ع مص) بار برگرفتن. || از کسی فروبردن. (تاج المصادر). از کسی فروخوردن. تحمل. بردباری. ناملایم از کسی برداشتن: شما حمیت هند و سند را دانسته اید و آنکه در وقت احتمال عار و شدت اضطرار از مرگ نترسند و از هلاک باک ندارند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
ترک احسان خواجه اولیتر
کاحتمال جفای بوّابان
بتمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.
سعدی.
من صبر بیش از این نتوانم ز روی تو
چند احتمال کوه توان بود کاه را.
سعدی.
|| قبول کردن. (مؤید الفضلاء). || برده خریدن. || احتمال صنیعه؛ بر گردن خود گرفتن و شکرکردن آن. || برداشتن به سر و به پشت. || ارتحال. از منزل برفتن. (زوزنی). || احتمال لون، خشم گرفتن. برافروخته شدن. برتافتن. || احتمال، اِتعاب نفس است در حسنات. (تعریفات). || آن است که تصور طرفین کافی برای نسبت نباشد بلکه ذهن در نسبت بین آن دو مردّد باشد، و مقصود از این امکان ذهنی است. (تعریفات). || تقلا در کاری. || ظن. اِمکان. گمان کردن. (غیاث):
احتمال عجز بر حق راندی
جاهل و گیج و سفیهش خواندی.
مولوی.
- احتمال دادن، گمان بردن.
- احتمال داشتن، احتمال رفتن. محتمل بودن.
- احتمال رفتن، گمان رفتن. احتمال داشتن. محتمل بودن.
- احتمال کردن، تحمل کردن. بردباری کردن: روز آدینه قائد بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود، ناسزاها گفت و تهدیدها کرد، خوارزمشاه احتمال کرد. (تاریخ بیهقی). چیزها گفت و کردکه اکفاء آن را احتمال نکنند تا بپادشاه چه رسد. (تاریخ بیهقی).
بدادم ناصبی را پاسخ حق
نخواهم کرد زین بیش احتمالی.
ناصرخسرو.
- احتمال کننده، متحمل.
- احتمالی، محتمل.

فرهنگ فارسی هوشیار

احتمال

باربر گرفتن، حمل کردن


احتمال داشتن

گمان داشتن شدنی بودن (مصدر) امکان داشتن ممکن بودن مورد تصور و گمان بودن.

فرهنگ معین

احتمال

(مص م.) حمل کردن، (اِمص.) بردباری، گمان بردن، حدس زدن. [خوانش: (اِ تِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

احتمال

گمان، حدس،
(اسم مصدر) حمل کردن، بار برداشتن،
(اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن،

حل جدول

احتمال

حدس و گمان بنا به شواهد


احتمال دادن

وقوع چیزی را ممکن دانستن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

احتمال

بردباری، شایمندی، شوایی، گرایند، گمان، گمانه

مترادف و متضاد زبان فارسی

احتمال

حدس، ظن، گمان، تردید، شک

فرهنگ فارسی آزاد

احتمال

اِحْتِمال، تحمل کردن، باربرداشتن، بردباری، تحمل، (در فارسی بمعنای تصورِ امکانِ امری بدون اطمینان بوقوعش بکار میرود)،

فارسی به ایتالیایی

احتمال

possibilità

probabilità

معادل ابجد

احتمال

480

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری