معنی اتلال

لغت نامه دهخدا

اتلال

اتلال. [اَ ت َ] (ع مص) اَتل. گام نزدیک نهادن هنگام خشم. || سیر شدن از طعام. اَتلات.

اتلال. [اِ] (ع مص) راست ایستادن. || چکانیدن. (منتهی الارب). || بستن و کشیدن چهارپا.

اتلال. [اَ] (ع اِ) ج ِ تَل ّ، بمعنی توده های خاک و توده های ریگ و پشته. (منتهی الارب):
ای روز چه روزی تو بدین زینت و این زیب
کز زینت و زیب تو دگر شد همه اتلال.
فرخی.
|| ج ِ تَل، بمعنی بالش. (منتهی الارب).


تل

تل. [ت َل ل] (ع اِ) توده ٔ خاک و توده ٔ ریگ و پشته. ج، تِلال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قطعه زمینی که از اطراف خود کمی بلندتر باشد جمع آن تلال و تُلول و واحد آن تَلﱡه. (از اقرب الموارد). بهمین معنی در فارسی به تخفیف لام تَل آمده. رجوع به تل شود. || بالش. ج، اتلال. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). و این نادر است یا اتلال از اقسام جامه است. (منتهی الارب) (آنندراج). || در شاهدهای ذیل معنی پنبه ریزه، خرده پنبه که از دم کمان ریزد، میدهد: و هنوز از تلهای حلاجی پاک نشده از برم میکشیدند. (نظام قاری).
قماشی که از تل بود روی آن
گرش روی دیگر کنی پرنیان.
نظام قاری.

فرهنگ عمید

فرهنگ معین

اتلال

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ تل، توده های خاک و ریگ، پشته ها.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

اتلال

(تک: تل) پشته ها، بالش ها (اسم) جمع: تل توده های خاک و ریگ پشته ها، جمع: تل بالشها.

فرهنگ فارسی آزاد

اتلال

اَتْلال، تَپّه ها (مفرد: تَلّ)،

واژه پیشنهادی

جمع تل

اتلال

معادل ابجد

اتلال

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری