معنی اتشین
حل جدول
فارسی به عربی
حار، ناری
فارسی به آلمانی
Heiß, Scharfgewürzt
فنلاندی به فارسی
اتشین , اتشبار , اتشی مزاج.
kuuma
گرم , حاد , تند , تیز , تابان , اتشین , تند مزاج , برانگیخته , بگرمی , داغ , داغ کردن یا شدن.
tulinen
گرم , حاد , تند , تیز , تابان , اتشین , تند مزاج , برانگیخته , بگرمی , داغ , داغ کردن یا شدن.
عربی به فارسی
اتشین , اتشبار , اتشی مزاج
سوئدی به فارسی
اتشین، اتشبار، اتشی مزاج،
vulkanisk
اذرین، اتشین، اتش دار، اتش فشانی، محترقه، اتشفشانی، انفجاری، سنگ های اتشفشانی،
اسپانیایی به فارسی
گرم، سوزان، تند و تیز، اتشین، اتشبار، اتشی مزاج.
آلمانی به فارسی
گرم , حاد, تند, تیز, تابان , اتشین , تند مزاج , برانگیخته , بگرمی , داغ , داغ کردن یا شدن.
Scharfgewrzt
گرم , حاد, تند, تیز, تابان , اتشین , تند مزاج , برانگیخته , بگرمی , داغ , داغ کردن یا شدن.
معادل ابجد
761