معنی اب فاضلاب
فرهنگ فارسی هوشیار
کهس زه آب جایی بود که اندک اندک آب از زمین همی زاید، پساب
فارسی به ایتالیایی
واژه پیشنهادی
فرهنگ معین
آب اضافه ای که از نهر یا رود به بیرون سرریز می کند، آب آلوده ای که از حمام ها و توالت ها و... به چاه سرازیر می شود. [خوانش: (ض) [ع - فا.] (اِمر.)]
فرهنگ عمید
ضایعات جامد یا مایعی که از طریق مجرا از محل خارج میشود،
مجرای دفع ضایعات مایع،
فرهنگ واژههای فارسی سره
پساب
لغت نامه دهخدا
اب. [اَ] (اِ) سنبل الطیب. (مخزن الادویه).
اب. [اَب ب] (اِخ) نام شهرکی به یمن.
اب. [اَب ب] (ع اِ) گیاه. عشب. علف که چهاروا و بهائم خورد. آنچه از زمین روید. سبزه. || چراگاه. مَرعی ̍. مرتع. گیاه زار. چمن.
اب. [اِ ب ب] (اِخ) نام قریه ای از قراء ذوجبله به یمن.
معادل ابجد
917