معنی آویزان

آویزان
معادل ابجد

آویزان در معادل ابجد

آویزان
  • 75
حل جدول

آویزان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آویزان در مترادف و متضاد زبان فارسی

فرهنگ معین

آویزان در فرهنگ معین

  • معلق، آویخته، در حال جنگ و گریز. [خوانش: (ص فا.)]
لغت نامه دهخدا

آویزان در لغت نامه دهخدا

  • آویزان. (نف، ق) در حال آویختگی. || آویخته. معلق. آونگ. آون. دروا. آونگان. دلنگان.
    - آویزان کردن، آویختن. تعلیق.
    || جنگ و گریز کنان. گریز و آویز کنان: غوریان دررمیدند و هزیمت شدند وآویزان میرفتند تا ده. (تاریخ بیهقی). || مشغول. دست بکار. آغازان. || دست بیقه:
    باد سحری سپیده دم خیزانست
    با میغ سیه بجنگ آویزانست.
    منوچهری. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آویزان در فرهنگ عمید

  • آویخته، معلق،
    (قید) در حال آویختگی،
    طفیلی، مزاحم،
    [عامیانه] غمگین،
    در حال دعوا، گلاویز،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آویزان در فارسی به انگلیسی

  • Dangler, Dependent, Floppy, Hanging, Pendulous, Swinger
فارسی به ترکی

آویزان در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

آویزان در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به ایتالیایی

آویزان در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید