معنی آوردن

آوردن
معادل ابجد

آوردن در معادل ابجد

آوردن
  • 261
حل جدول

آوردن در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آوردن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اتیان، با خود حمل کردن، رساندن، زادن، زاییدن، حکایت کردن، روایت کردن، نقل‌کردن،
    (متضاد) بردن. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

آوردن در فرهنگ معین

  • چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر رساندن، کردن، روایت کردن، حکایت گفتن، زاییدن، به دنیا آوردن، ارزیدن. [خوانش: (وَ یا وُ دَ) [په. ] (مص م. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آوردن در لغت نامه دهخدا

  • آوردن. [وَ دَ] (مص) (از: آ، به معنی سوی یا به معنی سلب + بردن) بردن بسوی کسی. ایتاء. اجأه. اِتیان. مقابل بردن:
    ز چیزی که از بلخ بامی ببرد
    بیاورد و یکسر به گهرم سپرد.
    فردوسی.
    بگیریدش از پشت آن پیل مست
    به پیش من آریدبسته دو دست.
    فردوسی.
    بسیندُخت فرمود پس نامدار
    که رودابه را خیز و نزد من آر.
    فردوسی.
    || روایت، نقل حکایت، حدیث، ذکر، یاد، بیان، ایراد، قصه کردن. گفتن. نوشتن:
    کنون زین سپس هفت خوان آورم
    سخنهای نغز و جوان آورم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آوردن در فرهنگ عمید

  • چیزی یا کسی را با خود از جایی به جایی یا از نزد کسی به نزد کس دیگر رساندن،
    پدید کردن، تولید کردن، ظاهر کردن،
    در میان نهادن،
    زاییدن،
    مهیا کردن، آماده کردن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آوردن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

آوردن در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

آوردن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) (آورد آورد خواهد آورد بیاور آورنده آورده) چیزی یا کسی را از جایی به جای دیگر یا از نزد کسی بنزددیگری رسانیدن اتیان مقابل بردن، ظاهرکردن پدید کردن، روایت کردن حکایت گفتن قصه گفتن، زاییدن زادن تولید، سبب شدن، نشان دادن. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

آوردن در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید