معنی آنتیگون

حل جدول

آنتیگون

نمایش نامه سوفوکل


کتابی از سوفوکل

آنتیگون


اثر ژان کوکتو

آنتیگون


نمایش نامه سوفوکل

آنتیگون


نمایشنامه سوفوکل

آنتیگون


محمدعلی کشاورز

محمدعلی کشاورز ۲۶ فروردین سال ۱۳۰۹ در اصفهان به دنیا آمد. وی فارغ‌التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران و دانشکده هنرهای دراماتیک است و فعالیت هنری‌اش را از سال ۱۳۳۹ با حضور در نمایش «ویولن ساز» کره مونا آغاز کرد. کشاورز سپس با ایفای نقش در نمایش‌هایی چون آنتیگون، آندورا، ادیپوس شهریار، بازی استریندبرگ، دایی وانیا، عاشق مترسک، لبخند باشکوه آقای گیل به بازیگری حرفه‌ای در تئاتر بدل شد.
وی در سال ۱۳۴۷ به تلویزیون رفت و کارگردانی هنری قسمت‌هایی از سریال خانه قمر خانم را به عهده گرفت و بعدها در سریال‌های تلویزیونی زیادی همچون دایی‌جان ناپلئون، هزاردستان، سربداران، سلطان و شبان، گرگ‌ها خاکستری رنگ‌اند، پدرسالار و... به نقش آفرینی پرداخت. محمدعلی کشاورز برای نخستین‌بار در سال ۱۳۴۳ با فیلم شب قوزی ساخته فرخ غفاری بازیگری در سینما را نیز تجربه و در حدود ۴۷ فیلم سینمایی ایفای نقش کرد. کشاورز برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.

برخی از آثار هنری محمدعلی کشاورز:
رگبار
خشت و آینه
برزخی‌ها
کمال الملک
مردی که موش شد
کفش‌های میرزانوروز
مادر
جست وجو در جزیره
ناصرالدین شاه آکتور سینما
دلشدگان
آقای بخشدار
زیر درختان زیتون
روز واقعه
کمیته مجازات


علی نصیریان

علی نصیریان ۱۵ بهمن سال ۱۳۱۳در تهران به دنیا آمد. وی از هنرستان هنرپیشگی تهران فارغ‌التحصیل شد و فعالیت هنری‌اش را در سال ۱۳۳۱ با بازی در تئاتر جامعهٔ باربد آغاز کرد. نصیریان دوره‌ای را در تئاتر جامعه باربد، زیر نظر استادانی مانند رفیع حالتی و اسماعیل مهرتاش گذراند. همچنین به مدت یک سال کارآموز این گروه تئاتری شد. دو سال بعد نیز دوره یک ساله دیگری را در کلاس‌های تئاتر سعدی به مدیریت حسین خیرخواه گذراند.
وی در این دوران تئاترهای فراوانی مانند امیر ارسلان، بنگاه تئاترال، بازرس، آگهی ازدواج، پهلوان کچل، چوب به دست‌های ورزیل، طلسم حریر، مرد ماهی گیر، استعمال دخانیات ممنوع، مردی که مرده بود و خود نمی‌دانست، عروسی باقرخان، بازی سیاه، آی بی کلاه، آی باکلاه، بهترین بابای دنیا، بیگانه‌ای در خانه و آنتیگون را یا به اجرا رساند و یا در آنها به ایفای نقش پرداخت. هزاردستان و تئاترهای تلویزیونی مانند سوزن‌بانان از جمله کارهای به یاد ماندنی او است. و در سال ۱۳۳۵ جایزهٔ نخستین مسابقهٔ نمایشنامه‌نویسی را برای نمایش بلبل سرگشته دریافت کرد. فیلم گاو نخستین فعالیت سینمایی او بوده است. نصیریان در سال ۱۳۸۰ به عنوان یکی از چهره‌های ماندگار ایرانی در رشتهٔ بازیگری تئاتر و سینما شناخته شد.

برخی از آثار علی نصیریان:
ایران برگر، ۱۳۹۳
ارتباط خانوادگی، 1389
شکارچی شنبه، 1388
پستچی سه بار در نمی‌زند، ۱۳۸۷
جزیره آهنی، ۱۳۸۳
شاه خاموش، ۱۳۸۲
دیوانه‌ای از قفس پرید، ۱۳۸۱
زندانی 707، ۱۳۸۰
کمیته مجازات، ۱۳۷۷
برج مینو، ۱۳۷۴
بوی پیراهن یوسف، ۱۳۷۴
شعله‌های خشم، ۱۳۷۱
عشق من ـ شهر من، ۱۳۷۰
پول خارجی، ۱۳۶۸
روز باشکوه، ۱۳۶۷
سال‌های خاکستری، ۱۳۶۷
ترنج، ۱۳۶۵
دزد و نویسنده، ۱۳۶۵
شیر سنگی، ۱۳۶۵
ناخداخورشید، ۱۳۶۵
جاده‌های سرد، ۱۳۶۴
کفش‌های میرزانوروز، ۱۳۶۴
سربداران، ۱۳۶۳
کمال الملک، ۱۳۶۲
جایزه، ۱۳۶۱
آفتاب نشین‌ها، ۱۳۶۰
بند، ۱۳۶۰
فصل خون، ۱۳۶۰
مدرسه‌ای که می‌رفتیم، ۱۳۵۹
دایره مینا، ۱۳۵۷
سرایدار، ۱۳۵۵
مهرگیاه، ۱۳۵۴
پستچی، ۱۳۵۱
ستارخان، ۱۳۵۱
آقای هالو، ۱۳۴۹
گاو، 1348

لغت نامه دهخدا

امن

امن. [اُ م ِ] (اِخ) یکی از جانشینان اسکندر مقدونی (360-316 ق.م.). پادشاه کاپادوکیه وپافلاگنی که بفرمان آنتیگون کشته شد. (از لاروس).


ارن تاس

ارن تاس. [اُ رُ] (اِخ) (رود...) نام رودی در سوریّه که آنتیگون شهری در کنار آن بنا کرد و نام آنرا آنتی گونیا نهاد. (ایران باستان ص 2049). ارن تس.


بطلمیوس کرائونو...

بطلمیوس کرائونوس. [ب َ ل َ ک ِ] (اِخ) (بمعنی برق). پسر بزرگ بطلمیوس اول لاگس از خواهر کاساندر بود که پدر او را از سلطنت محروم کرد و پسر دیگرش را که از زن دیگر و موسوم به بطلمیوس فیلادلف بود جانشین خود کرد. بطلمیوس کرائونوس فرارکرده بدربار لیزیماک و سپس بدربار سلکوس پادشاه مقدونیه و تراکی رفت و در 280 ق.م. آن پادشاه را کشت و چون آنتیگون برای حفظ مقدونیه بجنگ پرداخت او را بیونان وسطی راند و در همین سال بطلمیوس در جنگ با گالیها کشته شد. رجوع به ایران باستان چ 2 جیبی ص 2062، 2066، 2067، 2162، 1266 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.


پیتون

پیتون. [تُن ْ] (اِخ) یکی از سرداران اسکندر کبیر که پس از وی بوالیگری عراق عجم و آذربایجان نایل گردید، و بهمراهی پردیکاس بمصر رفت و در این دیار در زمره ٔ طاغیان و قاتلان درآمد و آنگاه به نیابت سلطنت و قیمومت پسر اسکندر منصوب گردید ولی متعاقباً از این امر روی برتافت و بطرفداری از آنتیپاتر برخاست و هم علیه اومن یاری آنتیگون کرد، و سرانجام به وی نیز وفادار نماند از این روی در سال 316 ق.م. توقیف و مقتول شد. (قاموس الاعلام ترکی). درباره ٔ پیتون و شرح کارهای وی که پس از مرگ اسکندر والی ماد بزرگ بوده است رجوع کنید به ایران باستان ج 2 ص 1724، 1824 و 1834، 1844، 1846، 1869، 1929، 1933 و ج 3 ص 1958، 1959، 1967، 1969، 1970، 1974، 1991، 1992، 1993، 2005 تا 2009، 2012، 2015، 2019، 2029، 2030. || در صفحات 1969 و 2057 کتاب مذکور از پیتون پسر آژنور نامی نیز اسم برده شده است که رئیس مستعمرات یونانی و مقدونی هند و حاکم شمال شرقی پنجاب است پس از مرگ اسکندر. اتحاد شخصین محتمل میباشد.


ازنیق

ازنیق. [اِ] (اِخ) قصبه ٔ مرکزی درقضای ینی شهر از سنجاق ارطغرل در ولایت خداوندگار. این قصبه در ساحل شرقی دریاچه ای موسوم بهمین نام و در 55 هزارگزی شمال شرقی بروسه و 90 هزارگزی جنوب شرقی استانبول و در 47 هزارگزی مشرق اسکله موسوم به کملیک واقع است. و آن قصبه ٔ ویرانه و کوچکی میباشد که در حدود 1500 سکنه دارد اما در ازمنه ٔ قدیم شهری بزرگ ومشهور بوده بنام نیکیا ودو سور استوار آن هنوز هم در کمال متانت خودنمائی میکند قلعه و دروازه های آن بحال اصلی خود باقی هستند محیط سور طولاً 20 یا 24 و عرضاً 6 هزارگز مسافت را اشغال کرده و قصبه ٔ حالیه را با تمام باغها و مزرعه هاو چمن زارهای اطراف و حوالی در برگرفته و چهار دروازه ٔ قطور دارد یکعده جوامع و مساجد و ابنیه ٔ خیریه ٔ اسلامی در این قصبه مشاهده میشود که اکثر آنها رو بویرانی گذارده و از این رو بخوبی معلوم میشود که در اوایل دولت عثمانی هم این قصبه شهری بزرگ بوده است بزرگترین و زیباترین جوامع شریفه ٔ آن جامع سبز میباشد این بنا را مرحوم خیرالدین پاشا بیادگار گذاشته این جامع نظیر جامعی میباشد که به امر چلبی سلطان محمدخان در شهر بروسه ساخته اند. جامع ازنیق با کاشی های سبز مزین است و آنرا طوری پرداخته اند که در جرگه ٔ بدایع صنعت است و اکنون هم معمور است. دیگر جامع قطب الدین میباشد که پسر پاشای مذکور در فوق، خلیل پاشا بناکرده و نیز جامع محمود چلبی نوه ٔ پاشای آخری است و بالاخره جامع موسوم به اشرف زاده که بنا کرده ٔ خانم مکرمه خاتون میباشد، دو مدرسه هم دارد یکی را سلطان اورخان غازی و دیگری را سلیمان پاشا بناکرده اولی آباد و دائرو دومی ویران است. صاحبان جوامع مذکوره عمارات و ساختمانها هم داشته اند مرقد اشرف زاده عبداﷲ رومی و خواجه قطب الدین و علاءالدین مصری و حاجی حمزه بک و خیرالدین پاشا و یعقوب پاشا در درون این قصبه واقع شده است. این قصبه بسیار زیباست. اطراف و حوالی آن دارای باغ و باغچه و تپه های سبز و خرم میباشد. چشم اندازهای دلنشین و دلفریبی دارد ولی بعض مردابهای واقع در گوشه و کنار هوای این قطعه را سنگین کرده چشمه ها و چاههاو آبهای جاری بسیار هم مشاهده میشود. شهر ازنیق در ازمنه ٔ قدیمه یکی از بزرگترین شهرهای خطه ٔ بیتینا بوده این شهر را آنتیگون که یکی از وراث و سرداران اسکندر کبیر بوده سه قرن پیش از میلاد بنا نهاده و به آنتیگونیا موسوم کرده بود بعدها لیسیماخوس نام زوجه ٔ خویش نیکه را به این شهر داد پس مشهور به نیکیا شد مسقطالرأس ایپارخوس و دیون کاسیوس که از مشاهیر مورخانند، این شهر بوده است. در تاریخ 325 م. در زمان امپراطور قسطنطین رهبانان مجلس بسیار بزرگی در این شهر منعقد ساخته بوضع مراسم و عقاید اساسی نصرانیت پرداخته اند و باز در تاریخ 787 م. مجلس روحانی دیگری در همین شهر انعقاد یافته بتکفیر بت شکنان پرداختند. سلیمان سلجوقی در 469 هَ. ق. ازنیق را ضبط کرده بود بعد از بیست سال مسیحیان از وی استرداد کردند. در سال 1204 م. این سرزمین را بعنوان ( (دوک نشین نیکیا)) به ( (لویی دبلوا)) که یکی از رؤسای مسیحی بود اعطا کردندو در همان اوان بدست ( (تئودورلاسکاریس)) افتاد و این شخص به این قدر قانع نبود و دامنه ٔ تملک خود را تا جهات ( (کوتاهیه)) و ( (ایاصلوغ)) کشانید و دودمان وی قریب 60 سال ازنیق را پای تخت خود قرار دادند و قسطنطنیه در این مدت در دست مسیحیان بود و در سنه ٔ 1261 م. یکی از اعضای دودمان مزبور موسوم به ( (میخال پالئولوگ)) قسطنطنیه را استرداد کرده پایتخت قرار داد.
بالاخره در سنه ٔ 731 هَ. ق. در زمان سلطنت سلطان اوزجان غفاری شاهزاده سلیمان پاشا ازنیق را فتح و ضمیمه ٔ ممالک عثمانیه ساخت. در اوایل دولت عثمانی بر رونق و زیبائی آن افزوده شد و مدت مدیدی در زمره ٔ بلاد معظمه بودولی بعدها از رونق افتاده روبه خرابی نهاد. لفظ قدیم نیکیا با ایس (ادات ظرف یونانی) مرکب شده ایس نیکیا را بوجود آورد و محرف آن بشکل ( (ازنیق)) در آمده. مساحت ناحیه ٔ ازنیق به 740 هزارگز مربع بالغ میشودو از طرف مغرب به ( (کملیک)) و از جهت جنوب به ( (یکشر = ینی شهر)) و از سوی مشرق به قضای ( (لفکه)) ( (کیوه)) و ( (آقحصار)) و از جانب شمال بقضای ( (قره مرسل)) محدود است. عده ٔ نفوس آن به 4150 تن بالغ میگردد از این عده فقط 110 تن رومی و همین مقدار ارمنی است بقیه مسلمانند. در داخل ناحیه 16 جامع و 24 مسجد و 2 کلیسا و 36 مکتب و 6000 دونم مزرعه و 71600 دونم جنگل موجود است. (قاموس الاعلام ترکی).


پردیکاس

پردیکاس. [پ ِ] (اِخ) از سرداران اسکندر مقدونی. وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقسیم کرد راجع به این مسئله بین مورخین عهد قدیم اختلافاتی دیده میشود و بنابراین مجبوریم که روایت هر یک را جداگانه ذکر کنیم. دیودر صقلی اسامی ایالات واشخاص را چنین نوشته: 1- مصر نصیب بطلمیوس پسر لاگوس گردید (این همان شخص است که درباره ٔ او نوشته اند که پسر نامشروع فلیپ دوم پدر اسکندر بود). 2- سوریه به لائومدون می تی لنی رسید. 3- کیلیکیه به فیلوتاس. 4- ماد (بزرگ) به پی تون. 5- پافلاگونیه و کاپادوکیه با آن ایالات دولت هخامنشی که اسکندر بدانجاها قشون نکشیده بود (مانند پنت، ارمنستان و غیره) به اِومن (منشی اسکندر). 6- پام فیلیه و فریکیه ٔ علیا و لیکیه به آنتی گون. 7- کاریه به کاساندر. 8- لیدیه به مِل آگر (از این جا باید استنباط کرد که تقسیم ایالات قبل از کشته شدن او انجام یافته ؟). 9- فریگیه ٔ سفلی یاهلس پونت به لئوناتوس. 10- در اروپا تراکیه و صفحاتی که مجاور دریای سیاهند به لیزیماک. 11- مقدونیه با ولایات تابعه ٔ آن به آن تی پاتر. 12- راجع به آسیای علیا قرار دادند که تغییری در ایالات آن ندهند بنابراین صفحات مجاور این قسمت ها نیز در تحت اداره ٔ تاکسیل ماندند (مقصود از آسیای علیا در این جا افغانستان شرقی کنونی و صفحات مجاور رود سند است). 13- ایالتی که در نزدیکی پاراپامیزاد بود، به اِکسیارتس ایرانی، پدر رُکسانه والی باختر. 14- رُخج و نیز گدروزی (بلوچستان کنونی) به سی برتیوس. 15- هرات و زرنگ (سیستان) به ستاسانور سولیانی. 16- باختر و سغد به فیلیپ. 17- پارت (خراسان) و گرگان به فراتافرن ایرانی. 18- پارس به په سست. 19- کرمان به تل پولم. 20- مادبه آتراپس ایرانی (آریان در کتاب 4 فصل 18 او را آثروپاتس نامیده و ژوستن در کتاب 13 بند 4 آتروپاتس معلوم است که مقصود دیودور از ماد در دفعه ٔ اولی ماد بزرگ است و در دفعه ٔ دوم ماد کوچک. این ماد از اسم والی اش، که آثروپات نام داشت بعدها موسوم به آثروپاتن گردید و به فارسی آثروپاتکان می گفتند این نام در قرون بعد به آذرپاتگان و آذرپایگان و معرب آن آذربایجان تبدیل یافته). 21- بابل به آرخون. 22- بین النهرین به آرک سیلاس. 23- تاکسیل و پروس به پادشاهی مملکتشان ابقاء شدند. سلکوس به فرماندهی سواره نظام که ملقب به هتر بود معین گردید ریاست این سواره نظام در زمان اسکندر با هفس تیون و پس از آن با پردیکاس بود.آریده فیلیپ مأمور شد که لوازم مراسم دفن اسکندر را تدارک کرده گردونه ای بسازد تا نعش اسکندر را به معبد آمون برند. در باب تقسیم ممالک روایت ژوستن در زمینه ٔ روایت دیودور است ولی اختلافاتی نیز بین دو روایت موجود است که ذکر میکنیم. مورخ مذکور گوید (کتاب 13 بند 4): 1- ماد علیا (ماد کوچک یا آذربایجان به آتروپات رسید) در بعضی نسخ کتاب ژوستن این نام را آکروپات نوشته اند، که باید مصحف آگروپات باشد، زیرا آگر در کردی بمعنی آثر و آتر است، که به زبان کنونی پارسی آتش گوئیم). 2- ماد سفلی (یعنی ماد بزرگ یا عراق عجم قرون بعد) به پدر زن پریکادس. 3- شوش به سینوس. 4- لیکیه و پام فیلیه به نه آرخ. 5- لیدیه به م آندر. 6- باختر به آمین تاس. 7- سغد به سی ته اوس. 8- پارت به نیکانور. 9- گرکان به فیلیپ. 10- ارمنستان به فراتافرن. 11- مردم پلاسک به آرخاس. 12- پارس به تلپ تولم. 13- بابل به په سست. ریاست لشکر بعهده ٔ سلکوس پسر آنتیوخوس و ریاست قراول مخصوص پادشاه به کاساندر پسر آن تی پاتر. در باختر مجاور سند تغییری روی نداده. پی تون پسر آژنور به ریاست مستعمرات یونانی و مقدونی در هند منصوب گشت. ژوستن اسم اُکسیارتس را اکس تارخس نوشته بالاخره مورخ مذکور گوید: که این تقسیم ممالک برای عده ای از اشخاص باعث ارتقاء گردید زیرا اینها اگرچه برای حکومت معین شده بودند ولی پس از چندی ایالات را ممالک خودشان دانسته عنوان پادشاهی اختیار کردندو دولتهائی تشکیل یافت که به میراث به اعقاب آنها رسید. تقسیم ایالات بین اشخاص موافق نوشته های کنت کورث از این قرار بوده (کتاب 10، بند 10): مصر و آن قسمتی از افریقا، که تسخیر شده بود به بطلمیوس رسید (بطلمیوس پسر لاگس). سوریه به لائومدون و فینیقیه نیز. کیلیکیه به فیلوتاس. لیکیه و پام فیلیه و فریگیه ٔ بزرگ یا علیا به آنتیگون. کاریه به کاساندر. لیدیه به مناندر. فریگیه ٔ کوچک در نزدیکی هلس پونت به لئوناتوس. کاپادوکیه و پافلاگونیه به اومن. او را هم مأمور کردنداین مملکت را تا طرابوزان دفاع کند و با اربات بجنگد، زیرا این یگانه پادشاهی بود که نمیخواست تمکین کند ماد را (مقصود ماد بزرگ است) به پی تون دادند. تراکیه را با مردمان مجاور دریای سیاه به لیزیماک. اما راجع به وُلات هند و باختر و سغدیان و سایر مردمان که در کنار اقیانوس سرخ سکنی داشتند قرار دادند همان اختیارات را دارا باشند (یعنی آنها را تغییر ندادند، مقصود از دریای سرخ در اینجا دریای عمان است). کنت کورث ارمنستان را در فهرست ایالات ذکر نکرده و این نظر صحیح است زیرا اسکندر به ارمنستان نرفته بود. در باب آربات اگرچه کنت کورث تصریح نکرده که او در کدام قسمت آسیای صغیر پادشاه بوده ولی از نوشته های ژوستن (کتاب 13، بند 6) معلوم است که پردیکاس با آریارات پادشاه کاپادوکیه جنگیده بنابراین مقصود کنت کورث از آربات، آریارات پادشاه کاپادوکیه بوده، یعنی این اسم را تصحیف کرده. دیودور اسم پادشاه کاپادوکیه را آریارات نوشته چهار مورخی که روایاتشان در این مبحث ذکر شده از مردمانی که در قفقازیه سکنی داشتند و هردوت مساکن آنها را جزء ایالت 18 و 19 دولت هخامنشی بشمار آورده، ذکری نکرده اند. بنابراین باید گفت که این قسمت دولت هخامنشی جزء دولت اسکندر نبوده کلیهً از تقسیم ایالات چنین برمی آید که این قسمت های دولت هخامنشی درزمان اسکندر جزء دولت او بشمار نمی آمده، زیرا اسکندر تا آن جاها نرفته بود: پافلاگونیه، کاپادوکیه. پنت، ارمنستان، قفقازیه، لیبیا و حبشه ٔ مجاور مصر. در خاتمه کنت کورث گوید که هفت روز پس از فوت اسکندر رجال و سرداران مقدونی بفکر نعش او افتادند و آن را بوسیله ٔ کلدانیها و مصریها بلسان کردند بعد بطلمیوس نعش را به منفیس پایتخت مصر برد و پس از چند سال آنرا به اسکندریه حمل کرده بخاک سپرد. (ایران باستان پیرنیاصص 1966- 1971) و سال قتل پردیکاس 321 ق.م. بود.

معادل ابجد

آنتیگون

537

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری