معنی آمیخته

آمیخته
معادل ابجد

آمیخته در معادل ابجد

آمیخته
  • 1056
حل جدول

آمیخته در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آمیخته در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • درهم، عجین، قاطی، مختلط، مخلوط، مرکب، معجون، ممزوج، ناسره،
    (متضاد) سره. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آمیخته در لغت نامه دهخدا

  • آمیخته. [ت َ / ت ِ] (ن مف / نف) درهم کرده. مخلوط. ممزوج. مشوب. مختلط. ملبوک. آگسته. مدوف:
    طلخی و شیرینیش آمیخته ست
    کس نخورد نوش و شکر بآپیون.
    رودکی.
    - آمیخته تر بودن باکسی یا چیزی، سازگارتر، مألوف تر، مأنوس تر بودن با آن:
    ای رفیقان سخن راست بگویم شنوید
    طبع من باری، با شوّال آمیخته تر.
    فرخی.
    - آمیخته شدن، درهم شدن. اختلاط. (زوزنی). امتزاج. تمازج. التیاث. اِخلاص. تألف. تهویش. تأشّب. ارتباک. تهاوش. تهوش. توضیح بیشتر ...
  • آمیخته. [ت َ / ت ِ] (اِ) جامه ای که جولایان پوشند.

فرهنگ عمید

آمیخته در فرهنگ عمید

  • درهم‌ریخته، درهم‌کرده، درهم‌شده، مخلوط،
فارسی به انگلیسی

آمیخته در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

آمیخته در فرهنگ فارسی هوشیار

  • در هم کرده، مخلوط، مختلط، ممزوج
فارسی به ایتالیایی

آمیخته در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید