معنی آل پاچینو
حل جدول
بازیگر فیلم تاجر ونیزی
برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال 1992 میلادی
فیلمی با بازی آل پاچینو
من ناتالی
کافه چینی
قتل عادلانه، کافه چینی
هر یکشنبه
فرانکی و جانی، تاجرونیزی، سیمونه ، ناتالی و من، پدرخوانده، سرپیکو، بعداز ظهر سگی، صورت زخمی، دیک تریسی، مخمصه، راه کارلیتو، بوی خوش زن، دنی براسکو، وکیل مدافع شیطان، نفوذی، تالار شهر، دو روی سکه، انقلاب، دریای عشق، گشت زنی، بابی دیرفیلد، مترسک، بی خوابی، کافه چینی، تازه کار، سیزده یار اوشن، قتل عادلانه، پسر هیچکس، فرشتگان در آمریکا تو جک را نمی شناسی
انقلاب
فرانکی و جانی، تاجر ونیزی، سیمونه ، ناتالی و من، پدرخوانده، سرپیکو، بعداز ظهر سگی، صورت زخمی، دیک تریسی، مخمصه، راه کارلیتو، بوی خوش زن، دنی براسکو، وکیل مدافع شیطان، نفوذی، تالار شهر، دو روی سکه، انقلاب، دریای عشق، گشت زنی، بابی دیرفیلد، مترسک، بی خوابی، کافه چینی، تازه کار، سیزده یار اوشن، قتل عادلانه، پسر هیچکس، فرشتگان در آمریکا تو جک را نمی شناسی
سیمونه
نوآموز
دو روی سکه
سخن بزرگان
اگر پدران و مادران می فهمیدند که از پس هر دوری تلخی، دورهای شیرین در راه است، شاید ازدواج ها پابرجاتر می بود.
یک بازیگر با احساساتش ورزش می کند، این پروسه ی رنج آوری است.
بیوگرافی
بازیگر (1940- نیویورک- آمریکا) در همان کودکی پدر و مادرش از هم جدا شدند و نزد خانواده مادریاش بزرگ شد. سرگرمی بچگیاش تقلید صدا و تکرار بازی شخصیتها در فیلمهایی بود که روی پرده میدید. در سال 1960 به مدرسه بازیگری هربرت برگوف رفت تا زیر نظر چارلز لاتن آموزش ببیند. شش سال بعد به اکتورز استودیو رفت و شیوههای بازیگری را از لی استراسبرگ آموخت. برای نمایش «سرخپوستان برانکس را میخواهند» جایزه اوبی را برد و دو سال بعد برای اجرای فیلم «ببر کراوات میزند» جایزه تونی را دریافت کرد. فیلم پدرخوانده او شهرت جهانی دارد. او تقریباً برای هر فیلمش برنده اسکار میشد. در سال 1993 برنده مجسمه طلایی شد. از فیلمهایش: من ناتالی، هراس درنیدل پارک، پدرخوانده، بعد از ظاهر نحس، صورتزخمی، منبع موثق، وکیل مدافع شیطان، دریای عشق، بوی خوش زن، فرانکی و جانی، در جستجوی ریچارد.
لغت نامه دهخدا
آل. (ع اِ) گروه خویشان. (مهذب الاسماء). خاندان (مجمل اللغه). دودمان. دوده. فرزندان. فرزندزادگان. خویشان. خویشاوندان. تبار.اولاد. اهل. اهل خانه. اهل بیت. عیال. اهل و عیال. قبیله و عشیره. قوم. چون: آل احمد. آل اردشیر. آل افراسیاب. آل افریغ. آل اﷲ (مجازاً). آل امیر. آل باوند. آل برمک. آل برهان. آل بویه. آل تبانیان. آل جعفر. آل جفنه. آل حق (بمجاز). آل خورشیدی. آل داود.آل ساسان. آل سامان. آل سلجوق. آل شنسب. آل صوفان. آل طاهر. آل طه (مجازاً). آل عباس. آل عثمان. آل عراق. آل عقیل. آل علی. آل عمران. آل غسان. آل فاطمه. آل فرعون. آل فریغون. آل قاورد. آل کثیر. آل کثکثه. آل محتاج. آل محمد. آل مظفر. آل میکال. آل ناصرالدین. آل نصره. آل نوبخت. آل یاسین (مجازاً):
ای فخر آل اردشیرای مملکت را ناگزیر
ای همچنان چون جان و تن افعال و اعمالت هژیر.
دقیقی.
از آن چندان نعیم این جهانی
که ماند از آل سامان وآل ساسان
ثنای رودکی مانده ست و مدحت
نوای باربد مانده ست و دستان.
مجلدی جرجانی.
گر سوی آل مرد شود مال او چرا
زی آل او نشد ز پیمبر شریعتش.
ناصرخسرو.
جز که زهرا و علی واولادشان
مر رسول مصطفی را کیست آل ؟
ناصرخسرو.
سعدی اگر عاشقی کنی ّ و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد.
سعدی.
با آل علی هرکه درافتادبرافتاد.
|| سراب. کوراب. کَوَر. کتیر. واله که بامدادو شبانگاه بینند:
با عطای کف تو بخشش آل برمک
مَثَل ِ لجه ٔ دریا بود و لمعه ٔ آل.
سلمان ساوجی.
نسبت دست تو میکردم بدریا عقل گفت
رسم دانش نیست کردن نسبت دریا به آل.
حسین کاشفی.
|| چوب. || ستون خیمه. || تابعین. پیروان. پس روان. || اولیاء کسی. || پیرامون کوه. نواحی جبل. || شخص. کالبد. شبح. || و صاحب برهان بتقلید سایر فرهنگ نویسان بکلمه ٔ آل عربی معنی شراب خوردن صبح و شام داده است، و این از غلط خواندن عبارت قوامیس عرب است که در فرق آل و سراب مینویسند: اَلاَّل، السراب. مذ غدوه الی ارتفاع الضحی الاعلی ثم هو سراب سائر الیوم - انتهی. الاَّل، السراب او هو خاص بما فی اول النهار. و لفظ سراب را شراب به معنی خمر خوانده اند. || (اِخ) نام کوهی.
معادل ابجد
103