معنی آلاچیق
لغت نامه دهخدا
آلاچیق. (ترکی، اِ) آلاجق. کوخ. کوله. رجوع به آلاجق شود.
فارسی به انگلیسی
Arbor, Arbour, Bower, Gazebo, Pergola, Summerhouse, Trellis
فارسی به ترکی
çardak, kameriye
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
آلاچوب
فرهنگ معین
نوعی خیمه که از پارچه - های ضخیم درست می کنند، سایبانی که میان باغ یا صحرا از شاخه های درخت و چوب سازند. آلاجق و آلاچق نیز گویند. [خوانش: [تر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
نوعی از خیمه،
خانۀ چوبی و سایبانی از برگ و ساقۀ درختان که در باغ یا صحرا درست کنند،
مترادف و متضاد زبان فارسی
سایبان، کپر، کومه
فرهنگ فارسی هوشیار
ترکی سراپرده، تاژ (خیمه) (اسم) سراپرده و سایبان دو ستونی نوعی خیمه که از جامه ستبر و ضخیم سازند، کلبه ای که بصورت خیمه های تارتار باشد.
واژه پیشنهادی
ابه
ترکی به فارسی
آلاچیق
معادل ابجد
145