معنی آفریدگان

لغت نامه دهخدا

آفریدگان

آفریدگان. [ف َ دَ / دِ] (اِ) ج ِ آفریده. خلق. خلیقه. مخلوق. مخلوقات. وَری. بریه. (صراح). انام. کائنات.

فارسی به انگلیسی

حل جدول

آفریدگان

مخلوقات، کائنات

آفریده، مخلوق، مخلوقات، خلیقه

برایا

ورایا

فرهنگ فارسی هوشیار

آفریدگان

ج آفریده


برایا

(تک: بریه) آفریدگان (اسم) جمع: بریه آفریدگان مخلوقات خلایق.


اشرف مخلوقات

برترین آفریدگان آدمی


بریه

آفریدگان، آفریده، خلق


خلائق

(تک: خلق) : آفریدگان (اسم) جمع خلیفه. طبیعتها و سرشتها، آفریدگان مخلوقات، آدمیان. آفریده شدگان


کائنات

موجودات و مخلوقات، آفریدگان


خلایق

(تک: خلق) : آفریدگان (اسم) جمع خلیفه. طبیعتها و سرشتها، آفریدگان مخلوقات، آدمیان. برایا، مخلوقات مردم

مترادف و متضاد زبان فارسی

برایا

آفریدگان، مخلوقات، موجودات


خلایق

آفریدگان، خلیقه‌ها، مردم، موجودات، مخلوقات

فرهنگ معین

انام

(اَ) [ع.] (اِ.) آفریدگان، مخلوق.

معادل ابجد

آفریدگان

366

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری