معنی آفریده

آفریده
معادل ابجد

آفریده در معادل ابجد

آفریده
  • 300
حل جدول

آفریده در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آفریده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • خلق، ساخته، مخلوق، مصنوع،

    (متضاد) آفریدگار، آفریننده
فرهنگ معین

آفریده در فرهنگ معین

  • (فَ دِ) [په.] (ص مف.) مخلوق، خلق شده.
لغت نامه دهخدا

آفریده در لغت نامه دهخدا

  • آفریده. [ف َ دَ / دِ] (ن مف، اِ) خلق شده. خلقت شده. مخلوق. خلق. مقابل آفریننده، خالق:
    میان او که خدا آفریده است از هیچ
    دقیقه ای است که هیچ آفریده نگشاده ست.
    حافظ.
    همه از آفرینش برگزیده
    همه از نور یک ذات آفریده.
    طالب آملی.
    || بریه. (زمخشری) (دهار). خلیقه. وری. انام. (زمخشری). خلق.
    - آفریده ای، هیچ آفریده، اَحدی. یک تن. دیّاری. کسی. هیچ کسی. یک کس. آفریدگاری: که هیچ آفریده را چندین حزم و خرد. نتواند بود. (کلیله و دمنه). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آفریده در فرهنگ عمید

  • خلق‌شده، مخلوق، کسی که از نیستی به هستی آمده،
فارسی به انگلیسی

آفریده در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

آفریده در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) مخلوق خلق شده از نیستی هست گردیده.
واژه پیشنهادی

آفریده در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید