معنی آغل گوسفندان
حل جدول
لغت نامه دهخدا
آغل. [غ ِ / غ ُ] (اِ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه وبیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه. شبغا. شوگاه. آغیل. شوغا. شب غاز. شب غازه. شوغار. شوغاره. شب غاو. آغول. نَغِل. نُغول. باغل. غال. آغال. غول. غوشا. غوشاد. غوشاک. کاز. زاغه. غاو. کنده. چپر. خبک. خباک. خپاک. سم. سمج. سمجه. دیل. بیکند:
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.
مولوی.
|| هاله. خرمن ماه. دارَه. شابورد. شادورد. خرگاه، خرگه ماه.
- امثال:
حساب بز گر را در آغل کنند، غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند.
گوسفندان صحرایی...
گوسفندان صحرایی. [ف َ دا ن ِ ص َ] (اِخ) نام جزیره ای بوده است در دریای خزر. (نزههالقلوب چ لسترانج ص 239).
چشم آغل
چشم آغل. [چ َ / چ ِ غ ِ / غ ُ] (اِ مرکب) چشمالوس و نگریستن بیک گوشه ٔ چشم بود. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی چ اقبال ص 199). از گوشه ٔ چشم نگاه کردن باشد، اعم از قهر و غضب یا غمزه و ناز. (برهان). بگوشه ٔ چشم نگریستن از روی قهر بر دشمن. (انجمن آرا) (آنندراج). بمعنی چشم آغیل است. (جهانگیری). نگاه از گوشه ٔ چشم خواه، از قهر و غضب باشد و یا غمزه و ناز. (ناظم الاطباء). چشم آغیل. چشم آغول. چشمالوس. چشم زهره. چشم غره:
نرمک او را سلام کردم دی
کرد سویم نگه بچشم آغل.
حکاک (از حافظ اوبهی).
رجوع به چشم آغول و چشم آغیل و چشمالوس شود. || (نف مرکب) نگاه کننده را نیز گویند. (برهان). آنکه بخشم یا بناز از گوشه ٔ چشم نگرد. رجوع به چشم آغلیدن شود.
فرهنگ معین
جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور. [خوانش: (غَ یا غُ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند،
لانۀ مرغ خانگی، محلی برای اسکان گوسفند، بز، و سایر دامها،
فارسی به ایتالیایی
ovile
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرپناه، لانه مرغی
مترادف و متضاد زبان فارسی
آخور، اصطبل، بارهبند، ستورگاه، طویله
فرهنگ فارسی هوشیار
لانه مرغ خانگی
معادل ابجد
1302