معنی آغال
لغت نامه دهخدا
آغال. (اِ) آغِل. || خانه ٔ زنبوران. زنبورخانه. || خانه ٔ پشه و امثال آن. || آغاز و ابتدا.
آغال. (اِ) آغار. اُغُر.
- بدآغال، بداُغُر. بدآغار:
چون کلاژه همه دزدندو رباینده چو خاد
همه چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال.
معروفی.
آغال. (اِمص) آغالش:
ترک آغال و فتنه سازی کن
جامه ٔ خُلق خود نمازی کن.
؟
آغال. (نف مرخم) در کلمات مرکبه مانند مرگ آغال و بدآغال، مخفف آغالنده است:
ز روی تیغ تو اندر دو چشم دشمن تو
دهان گشاده نماید نهنگ مرگ آغال.
ازرقی.
خوش آغال
خوش آغال. [خوَش ْ / خُش ْ] (ص مرکب) خوش آغور. خجسته. میمون. (یادداشت مؤلف).
قوش آغال
قوش آغال. [] (اِخ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه، سکنه ٔ آن 69 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت، گله داری و کرباس بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
مرغ آغال
مرغ آغال. [م ُ](اِ مرکب) جای باش مرغان.(آنندراج). قفس ماکیان.(ناظم الاطباء): گویند روستایی را بازی به دست افتاد بنا بر عدم وقوف و مهارت این فن در مرغ آغال با ماکیانی چند سر داده، سر آن را محکم کرد.(نصیرای همدانی از آنندراج).
آغال پشه
آغال پشه. [پ َش َ / ش ِ] (اِ مرکب) نام درختی که آن را به عربی شجرهالبق گویند. پشه غال. سارخکدار. سارشکدار. لامشگر. کژم. کنجک. ناژین. پشه خار. پشه دار. دردار. و نام دیگرآن سده است. و خریطه گونه ها بر آن پدید آید که پشه در آن جای دارد و بعضی گفته اند که سفیدار و سفیددار وسپیدار همین درخت است.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
حل جدول
خانه زنبوران
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آشیانه مرغ لانه: روستاییی را بازی بدست افتاد بنابر عدم وقوف و مهارت این فن در مرغ آغال با ماکیانی چند سر داده سر آنرا محکم کرد.
معادل ابجد
1032