معنی آصف خان

لغت نامه دهخدا

آصف خان

آصف خان. [ص َ] (اِخ) نام وزیر جهانگیر پادشاه هند، و او اصلاً اصفهانی و پسر میرزا رفیعالدین و برادرزاده ٔ میرغیاث الدین است. در جوانی بهندوستان رفته و بوساطت عم ّ خویش میرغیاث الدین بدربار اکبرشاه راه یافت و در زمان جهانگیر بوزارت رسید. آصف خان دارای طبع شعر بوده و مثنوی خسرو و شیرین سروده است. وفات او1021 هَ.ق. است.


بیاتیون آصف خان...

بیاتیون آصف خان. [ب َ ن ِ ص ِ] (اِخ) دهی از دهستان بلوک شرقی شهرستان دزفول است که 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


آصف

آصف. [ص َ] (اِخ) پسر برخیا. نام وزیر یا دبیر سلیمان نبی و یا دانشمندی از بنی اسرائیل، و گویند این همان کس است که علمی از کتاب داشت و در قرآن کریم ذکر آن رفته است. و او تخت بلقیس سبا را از دوماهه راه بکمتر از لمح بصرو چشم زخمی در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت:
یک زمان صد روی از اهل هنر خالی نیست
همچو خالی نبدی تخت سلیمان زآصف
آسمان بوسه دهد خاک درش راباُمید
کآستانش بزداید ز رخ ماه کلف.
سوزنی.
|| توسعاً، وزیر و یا وزیری بخرد و تدبیر:
عمل و علم بباید صفت آصف شاه
آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد؟
کمال اسماعیل.
|| نام خنیاگری مشهور بزمان داود نبی. || (از ع، اِ) اَصَف. بیخ کبر. (برهان).


عرق آصف

عرق آصف. [ع ِ ق ِ ص ِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) بیخ کبر است. (مخزن الادویه).


کسر آصف

کسر آصف. [ک َ رِ ص ِ] (اِخ) دهی است از دهستان وفس عاشقلو بخش رزن شهرستان همدان. کوهستانی و سردسیر است و 362تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


آصف الدوله

آصف الدوله. [ص َ فُدْ دَ ل َ] (اِخ) پسر شجاع الدوله. از امراء و نُوّاب هندوستان، و او بزبان فارسی وارد بوده و شعر می سروده. مدت امارت او در فیض آبادو لکنهو 23 سال و در 1212 هَ.ق. وفات یافته است.

حل جدول

آصف خان

وزیر جهانگیر پادشاه هند


آصف

دبیرسلیمان نبی

دبیر سلیمان نبی

فرهنگ عمید

آصف

لقب وزیر دانا و باتدبیر: عنده علم بباید صفت آصف را / آصفی چون کند آن خواجه که نادان باشد؟ (کمال‌الدین اسماعیل: ۴۸). δ دراصل نام پسر برخیا و وزیر سلیمان نبی بوده است که گفته‌اند بر علوم غریبه دست داشت و تخت بلقیس، ملکۀ سبا، را در یک چشم زدن در پیشگاه سلیمان حاضر ساخت،


آصف جاه

لقب بعضی وزیران بزرگ،

نام های ایرانی

آصف

پسرانه، تدبیر، مشاور خردمند، نام وزیر سلیمان (ع)، عنوان وزیران ایرانی در دوران اسلامی

فرهنگ فارسی هوشیار

آصف

وزیران با تدبیر ودانا


آصف جاه

والا گاه

فرهنگ فارسی آزاد

خان

خان، سلطان، امیر، میهمانخانه، کاروانسرا، دکان (جمع: خانات)،

معادل ابجد

آصف خان

822

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری