معنی آشکارا
لغت نامه دهخدا
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشکار، افشا، بیپرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوت، جهراً، صریح، ظاهر، علانیه، علنا، علنی، علیالظاهر، فاش، مرئی، مشهود، معلوم، مکشوف، واضح، هویدا،
(متضاد) پوشیده، درخفا، مخفی، مستور، ناآشکارا، نهانی، نهفته
فارسی به انگلیسی
Aboveboard, Barely, Broad Daylight, Clearly, Conspicuously, Demonstrable, Expressly, Manifestly, Nakedly, Observably, Obviously, Openly, Outright, Overt, Overtly, Patently, Publicly, Self-Evidently
فرهنگ فارسی هوشیار
بی پرده، صریح
واژه پیشنهادی
هویدا
معادل ابجد
523