معنی آسوده

آسوده
معادل ابجد

آسوده در معادل ابجد

آسوده
  • 76
حل جدول

آسوده در حل جدول

  • راحت، آرام، فارغبال
  • بدون غم و درد، رها و فارغ
  • سبکبار
مترادف و متضاد زبان فارسی

آسوده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • آرام، راحت، خاطرجمع، فارغ، بی‌خیال، فارغ‌البال، فارغ‌بال، مرفه، خلاص، سبکبار، بی‌حرکت، ساکن، آرمیده، مرده، مدفون. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

آسوده در فرهنگ معین

  • خستگی در کرده، آرام گرفته، 3- فارغ، خوش، شادمان، تنبل، بی کاره، بی رنج، بی تعب، بهره مند. [خوانش: (دِ) (ص مف. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آسوده در لغت نامه دهخدا

  • آسوده. [دَ / دِ] (ن مف / نف) فارغ. فراغ یافته:
    نباید که آسوده باشد سپاه
    نه آسوده از رنج تدبیر شاه.
    فردوسی.
    چو از جنگ این لشکر آسوده شد
    بلشکرگه شاه پرموده شد.
    فردوسی.
    ببد شاه چندی بدان رزمگاه
    چو آسوده شد شهریار و سپاه.
    فردوسی.
    هر جا که دلی هست ز غم فرسوده ست
    کس نیست که از رنج جهان آسوده ست.
    کمال اسماعیل.
    || دور. جدا:
    بتو آسوده بودم از همه غم
    تو بمردی ّ و من نیاسایم.
    مسعودسعد.
    || خوش:
    تن آسوده دارید یکسر ببزم
    که زود آید اندیشه ٔ روز رزم. توضیح بیشتر ...
  • آسوده. [دَ] (اِخ) ظاهراً تخلص شاعری. رجوع به سطر فوق شود.

فرهنگ عمید

آسوده در فرهنگ عمید

  • آرام، آرام‌گرفته،
    فارغ، آسایش‌یافته، دارای آسایش، آن‌که در حال استراحت است، بی‌درد، بی‌غم، نگه‌داری‌شده، حفظ‌شده، محفوظ، درامان،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آسوده در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

آسوده در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ پهلوی

آسوده در فرهنگ پهلوی

فارسی به ایتالیایی

آسوده در فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

آسوده در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید