معنی آسایش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(یِ) [په.] (اِمص.) آسودگی، راحتی.
فرهنگ عمید
آسودگی، راحتی،
استراحت،
حل جدول
راحتی، رفاه
مترادف و متضاد زبان فارسی
آرامش، آسودگی، استراحت، ترفیه، تنآسانی، تنعم، راحت، راحتی، رفاه، سکون، شادکامی، فراغ، فراغت،
(متضاد) دغدغه، سختی، مشقت، ناآرامی
فارسی به انگلیسی
Comfort, Convenience, Ease, Repose, Rest, Welfare
فارسی به ترکی
huzur, sükûnet, asayiş
ترکی به فارسی
آسایش
فرهنگ فارسی هوشیار
آسودن
معادل ابجد
372