معنی آسان‌گرفتن

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

مسامحه داشتن

اهمال کردن، اهمال ورزیدن، کوتاهی کردن، سستی کردن، قصور ورزیدن، کاهلی کردن، آسان‌گرفتن، سهل انگاشتن، طفره رفتن، به‌تاخیر انداختن

معادل ابجد

آسان‌گرفتن

862

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری