معنی آسانی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
سهولت، راحتی، آسایش، خواب، تنبلی، فراوانی نعمت، رفاه. [خوانش: [په.] (حامص.)]
فرهنگ عمید
آسان بودن، بدون زحمت بودن،
[قدیمی] راحتی، فراغت،
حل جدول
فارسی به انگلیسی
Convenience, Ease, Easiness, Facility, Freedom, Handiness, Plainness, Readiness, Simplicity, Simplification
فارسی به ترکی
kolaylık
فرهنگ فارسی هوشیار
سهولت خواری یسر مقابل دشواری سختی صعوبت، رفاهیت آسایش خوشی استراحت، خواب، کاهلی تنبلی، فراوانی نعمت رفاه نعمت نعیم.
واژه پیشنهادی
یسر
معادل ابجد
122