معنی آزادگان

آزادگان
معادل ابجد

آزادگان در معادل ابجد

آزادگان
  • 84
حل جدول

آزادگان در حل جدول

  • احرار، جوانمردان
  • جوانمردا، ایثارگران، وارستگان
  • از ایستگاه های خط 3 متروی تهران
  • جوانمردان، ایثارگران، وارستگان
  • احرار
فرهنگ معین

آزادگان در فرهنگ معین

لغت نامه دهخدا

آزادگان در لغت نامه دهخدا

  • آزادگان. [دَ /دِ] (اِ) ج ِ آزاده. احرار. جوانمردان:
    دیر زیاد آن بزرگوار خداوند
    جان گرامی بجانش اندر پیوند.
    دائم بر جان او بلرزم ازیراک
    مادر آزادگان کم آرد فرزند.
    رودکی.
    منم گیو گودرز کشوادگان
    سر سرکشان پور آزادگان.
    فردوسی.
    نیامد همی بانگ شهزادگان
    مگر کشته شد شاه آزادگان.
    فردوسی.
    || نُجبا: و سپاه جمع شد از موالی و سرهنگان و آزادگان سیستان همه یکدل و یک نهاد و تشویش از میان برخاست. (تاریخ سیستان).
    من از پاک فرزند آزادگانم
    نگفتم که شاپوربن اردشیرم. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

آزادگان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • آزاده، احرار، جوانمردان
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید