معنی آرایش صحنه

حل جدول

آرایش صحنه

صحنه آرایی

صحنه‌آرایی


آرایش صحنه تئاتر

دکوراسیون


صحنه آرایی

آرایش صحنه


صحنه ارایی

میزان سن, آرایش صحنه, دکور


آرایش

بزک، زیب

فرهنگ عمید

آرایش

زیب و زینت، زیور،
زینت دادن،
آراستن صورت با مواد مخصوص، مانند کِرم، بزک،
نظم‌وترتیب، نوع چیدن و منظم کردن،
[قدیمی] قانون، قاعده، رسم،
* آرایش خورشید: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: چو زد ز آرایش خورشید راهی / در آرایش بُدی خورشید ماهی (نظامی۱۴: ۱۸۰)،

لغت نامه دهخدا

آرایش

آرایش. [ی ِ] (اِمص، اِ) (از پهلوی آرایشن) اسم مصدر آراستن. زیب. زینت. تدبیج. زیور. جمال. زَین. زبرج. حلیه. (دهّار). زهره. تنقیش. زخرف. تجمل. تزیین. تزین. تحلی. تقین. پیرایه:
خرد گیر کآرایش کارتست
نگهدار گفتار و کردار تست
هم آرایش تاج و گنج و سپاه
نماینده ٔ گردش هور و ماه.
فردوسی.
ز کرده برخ بر نگارَش نبود
جز آرایش کردگارش نبود.
فردوسی.
هم آرایش پادشاهی بُوَد
جهان بی درم در تباهی بُوَد.
فردوسی.
که فرهنگ آرایش جان بود
ز گوهرسخن گفتن آسان بود.
فردوسی.
سلیح تن آرایش خویش دار
بود کِت شب تیره آید بکار.
فردوسی.
یکی بنده باشم بدرگاه تو
نخواهم جز آرایش گاه تو.
فردوسی.
زنی بود آرایش روزگار
درختی کزو فر شاهی ببار
فرانک بدش نام و فرخنده بود
بمهر فریدون دل آکنده بود.
فردوسی.
این عن فلان و قال فلان دان که پیش من
آرایش کراسه و تمثال دفتر است.
طیان.
خواجه بروزگار پدرم آسیبها و رنجها دیده است و ماندن وی ازبهر آرایش روزگار ما بوده است. (تاریخ بیهقی).
وین همه آرایش باغ بهار
بینی وین زیب و جمال و بهاش.
ناصرخسرو.
تن بیچارت زین شوی همی یابد
این همه زینت و آرایش و این تحسین.
ناصرخسرو.
آرایش سپاه تو چون برکشند صف
زین سرکشان خلخ و چاچ و تتار باد.
مسعودسعد.
بگفت اینقدر ستر و آسایش است
وزین بگذری زیب و آرایش است.
سعدی.
- آرایش این جهان، زخرف دنیا. زهره ٔ حیات دنیا.
|| ساز. سامان. آمادگی. اِعداد. تهیه. ساختگی. تنظیم.ترتیب:
بیک هفته بودش بر آنجا درنگ
همی کرد آرایش وساز جنگ.
فردوسی.
بسازند و آرایش ره کنند
وز آرامگه رای کوته کنند.
فردوسی.
بسازیم و آرایش نو کنیم
نهانی مگر باغ بی خو کنیم.
فردوسی.
|| تعبیه:
نگه کرد آن رزمگه ساوه شاه
به آرایش و ساز آن رزمگاه.
فردوسی.
|| باندازه کردن جامه پس از کوک زدن آن. دوباره اندازه کردن خیاط جامه ٔ کوک زده را دربر صاحب آن. فعل آن، آرایش کردن است. || در مثال ذیل معنی آرایش برای نگارنده مبهم است: و ایزد تعالی منفعت همه ٔ گوهرها به آرایش مردم بازبست مگر منفعت آهن که جمیع صنایع را بکار است و جهان آراسته و آبادان بدوست. (نوروزنامه). || اَدَب.رسم. آئین. نهاد:
سوی او یکی نامه ننوشته ای
ز آرایش بندگی گشته ای.
فردوسی.
سنگ بی نمج و آب بی زایش
همچو نادان بود بی آرایش.
عنصری (از صحاح الفرس).
|| تزیین. آذین کردن:
چو بشنید سیندخت گفتار اوی
به آرایش کاخ بنهاد روی.
فردوسی.
|| تسویل. تمویه. صورت سازی. ادب ِ بفریب. تعارف، باصطلاح امروز. تصنع. ظاهرسازی. تبدیل صورت:
از آن گفتم این کِم پسند آمدی
بدین کارها فرهمند آمدی
سپه ساختن دانی و کیمیا
سپهبد بدستت پدر با نیا
ز ما این نه گفتار آرایش است
مرا بر تو بر جای بخشایش است
بدین روز با خوارمایه سپاه
برابر یکی ساختی رزمگاه...
فردوسی.
چنین داد پاسخ که در خان تو
میان بتان شبستان تو
یکی مرد برناست کز خویشتن
به آرایش جامه کرده ست زن.
فردوسی.
تاریخها دیده ام بسیار... پادشاهان گذشته را که خدمتکاران ایشان کرده اند و اندر آن زیادت و نقصان کرده اند و بدان آرایش آن خواسته اند. (تاریخ بیهقی). || بسامانی. || زی ّ. || آذین. آئین. تحفل. || (اِخ) نام لحنی از سی لحن باربد که آن را آرایش خورشید نیز گویند.
- آرایش چین، معنی این ترکیب معلوم نیست، شاید آینه بندی یا پرده های نقاشی:
همه کاخ کرسی ّ زرّین نهاد
به پیش اندر آرایش چین نهاد.
فردوسی.
برآراسته دختر شاه را
نباید خود آرایشی ماه را
بخانه درون تخت زرین نهاد
بگرد اندر آرایش چین نهاد.
فردوسی.
بفرمود تا تخت زرین نهند
بخیمه در آرایش چین نهند.
فردوسی.
بفرمود [افراسیاب] کز نامداران هزار
بخوانند و از بزم سازند کار
سراسر همه دشت آذین نهند
بسغد اندر آرایش چین نهند.
فردوسی.
بایوانها تخت زرین نهاد
بخانه در آرایش چین نهاد.
فردوسی.
و در این دو بیت ظاهراً شاعر از آرایش چین معنی دیگری فهمیده است:
بود در آرایش چین خسروی
وز رُخَش آرایش دین پرتوی.
کاتبی.
روزی از آرایش چین شاهزاد
شد بسوی دشت دل از خالشاد.
کاتبی.


صحنه

صحنه. [ص َ ن َ] (اِخ) قصبه ٔ مرکزی بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان در 61هزارگزی کرمانشاه کنار شوسه ٔ کرمانشاه به طهران واقع. مختصات جغرافیائی آن بشرح زیر است: طول 47 درجه و33 دقیقه و عرض 34 درجه و 29 دقیقه - ارتفاع از سطح دریا 1342 گز. بنابراین 32 گز از کرمانشاه مرتفعتر است. هوای قصبه بواسطه ٔ کثرت اشجار، رودخانه ٔ دربند صحنه، وزش باد از دهلیز آب باریک و دربند خوش آب و هوا و تابستان معتدل است. آب قصبه از زه آب دره ٔ دربندچهار چشمه تأمین می شود. محصول عمده غلات، حبوبات، انواع میوه جات، چغندرقند، تریاک، توتون میباشد. شغل ساکنین، عده ای کاسب بازار و در حدود 80 گاوبند زارع دارد. باغات میوه، قلمستانهای بسیار آبادی صحنه را محصور نموده است. خانه ها در بلندی پشته و کنار خاوری رودخانه واقع عموماً قدیم ساز و مرغوب اند. دکاکین قصبه در طول کوچه ای بعرض 4 الی 5 گز واقع، در حدود 240 باب دکان مختلف و چند باب قهوه خانه در کنار شوسه دارد. از ادارات دولتی بخشداری، شهرداری، اقتصادی، پست وتلگراف، تلفن، آمار، کشاورزی، دام پزشکی، بهداری، فرهنگ، گروهان ژاندارمری، دایره ٔ شعبه ٔ بانک ملی، یک دبستان پسرانه و یک دخترانه، مسجد، یک خانقاه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). در صحنه دخمه ای است که فروهر بالای آن منقوش است و این دخمه از آثار مادها است. (ایران باستان ص 221) (تاریخ صنایع ایران).

صحنه. [ص َ ن َ] (اِخ) یکی از بخش های شهرستان کرمانشاهان. این بخش در شمال باختری شهرستان واقع و حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال به بخش سنقر کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور کنگاور کلیائی از شهرستان کرمانشاه. از طرف جنوب خاور شهرستان نهاوند. از طرف جنوب بخش هرسین کرمانشاه. از طرف جنوب باختر دهستان دروفرامان بخش مرکزی کرمانشاه. از طرف باختر بدهستان های پای روند و بیلوار بخش مرکزی کرمانشاه. آب و هوای بخش نسبت به پستی و بلندی متغیر است بدینطریق که هوای دهستانهای خدابنده لو، کندوله سردتر از قسمت دشت دینور و دهستان چمچمال معتدل تر از سایر نقاط است و هوای قرای مجاور رودخانه ٔ دینور دهستان چمچمال که برنج کشت مینمایند مالاریائی است. قرای بخش از رودخانه های گاماسیاب، دینور و شعبات آنها و چشمه ها مشروب می شود. محصول عمده ٔ بخش غلات آبی و دیمی، چغندر و حبوبات، لبنیات، تریاک و توتون می باشد. در این بخش چهار رشته کوه اصلی و چندین رشته ٔ منشعب از آنان مشاهده می شود: 1- سلسله ٔ کوه پراو - این کوه در باختر بخش و شمال دشت دروفرامان واقع شده، امتداد آن شرقی و غربی و بکوههای شمالی تنگ کنشت متصل می شود. ارتفاع کوه بیستون واقع در شمال آبادی بیستون 2794 گز و بلندترین قله ٔ آن در خاور آبادی کوفه 3352 گز است. 2- سلسله ٔ کوه شمالی - از قله ٔ مشهور امروله رشته ای در جهت شمال باختر منشعب از گردنه ٔ مله ماس گذشته بارتفاعات شمالی دره خلیل منتهی می شود. بلندترین قلل این رشته کوه امروله بارتفاع 3193 گز، نخودچال در شمال آبادی کل گدار بارتفاع 3267 گز و قله ٔ دالاخانی بارتفاع 3138 گز است. 3- رشته ٔ کوه بوالین - بین دهستان دینور و دهستان چمچمال و رودخانه های گاماسیاب و دینور واقع شده. ارتفاع بلندترین قله ٔ آن 2509 گز است. 4- ارتفاعات جنوبی عامله و سراب بادیه که در منتهی الیه جنوبی بخش واقع و بلندترین قله ٔ آن 2267 گز است. برای اینکه ارتفاعات نسبت بدشت ها کاملاً مجسم شود ارتفاع چند نقطه ٔ مهم تعیین می شود. ارتفاع صحنه 1342 گز. بیستون 1311 گز. میان راهان 1351 گز است. مهم ترین چشمه های این بخش عبارت اند از: سرآب بید سرخ مشهور به سرآب صحنه - سرآب بخوران - سرآب برناج - سرآب غلام ویس و سرآب چهار چشمه ٔ صحنه. راه شوسه ٔ کرمانشاه به طهران از وسط دهستانهای چمچمال و حومه، راه شوسه ٔ کرمانشاه به سنقر از وسط دهستان دینور میگذرد. بواسطه ٔ مسطح بودن اراضی بخش به اکثر قرای مهم، تابستان اتومبیل میتوان برد. بخش صحنه از چهار دهستان زیر و از 211 آبادی تشکیل (شده است و) جمعیت آن 47500 تن است. دهستان جومه 10 آبادی 6200 تن. دهستان خدابنده لو 21 آبادی 3900 تن. دهستان دینور 83 آبادی 23700 تن. دهستان چمچمال 97 آبادی 13700 تن. دهستان حومه ٔ صحنه از ده آبادی تشکیل شده، قرای مهم آن عبارت اند از: سرآب بید سرخ و بید سرخ. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

اصطلاحات سینمایی

صحنه

یک یا چند نما که دریک مکان واحد اتفاق می افتد. صحنه را می توان معادل پاراگراف در یک نوشتار دانست.


صحنه

1- کنشی بی وقفه در داستان فیلم که معمولا در یک مکان خاص و طی یک محدوده زمانی مشخص روی می دهد. گاه صحنه در بیش از یک محل رخ می دهد مانند تعقیب که در مناطق مختلفی صورت می گیرد.صحنه می تواند شامل یک نما و یا چند نما باشد.2- به مکان رخداد هر ماجرا نیز صحنه گویند.

فرهنگ معین

صحنه

زمین هموار، در فارسی به معنای محل نمایش نمایشنامه، کوچک ترین واحد کامل فیلم که مجموعه ای است از یک سلسه نما که به دنبال یکدیگر می آیند و تشکیل یک واقعه را می دهند، منظره ای واقعی یا خیالی که رویدادی را نش [خوانش: (صَ نَ یا نِ) [ع. صحنه] (اِ.)]


آرایش

زیب و زینت، آماده شدن و صف کشیدن سپاه، تصنع، ظاهر - سازی، زیبا کردن چهره. [خوانش: (ی ِ) (اِمص.)]

واژه پیشنهادی

آرایش

میکاپ

معادل ابجد

آرایش صحنه

665

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری