معنی آراب

لغت نامه دهخدا

آراب

آراب. (ع اِ) ج ِ اِرْب. اعضاء.
- آراب سبعه، مساجد سبعه است که گاه سجود بر زمین آید.
|| آبله ها که بر اعضاء ظاهر شود. || پاره های گوشت.

فرهنگ عمید

آراب

عضوها، اندام‌ها،
* آراب سبعه: (فقه) هفت موضع از بدن که هنگام سجده بر زمین می‌رسد و عبارت است از پیشانی، دو کف دست، دو سر زانو، و دو انگشت بزرگ پا،


ارب

حاجت، مقصود، آراب،

حل جدول

آراب

پاره های گوشت

هفت موضع بدن که هنگام سجده بر زمین می رسد


پاره های گوشت

آراب


هفت موضع بدن که هنگام سجده بر زمین می رسد

آراب

فرهنگ فارسی هوشیار

آراب

عضو بدن

فارسی به عربی

فرهنگ معین

ارب

حاجت، مقصود، جمع آراب. [خوانش: (اَ رَ) [ع.] (اِ.)]

اسپانیایی به فارسی

rabe

عربی، عرب، تازی، عربی، زبان تازی، زبان عربی، فرهنگ عربی (عرب آراب).

عربی به فارسی

عربی

تازی , عربی , زبان تازی , زبان عربی , فرهنگ عربی (عرب آراب)

سوئدی به فارسی

arabisk

تازی، عربی، زبان تازی، زبان عربی، فرهنگ عربی (عرب آراب)،

فرهنگ فارسی آزاد

ارب

اَرَب، حاجت، مقصود، آرزو (جمع: آراب) (بذیل اَرِیب نیز مراجعه شود)،

فنلاندی به فارسی

arabialainen

عربی , عرب, تازی , عربی , زبان تازی , زبان عربی , فرهنگ عربی (عرب آراب).

معادل ابجد

آراب

204

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری