معنی آذرباد

لغت نامه دهخدا

آذرباد

آذرباد. [ذَ] (اِخ) آذربایجان. || نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است.


آذرباد زرادستان

آذرباد زرادستان. [ذَ دِ زَ دِ] (اِخ) نام حکیمی بزمان بهرام گور که بهرام را بنصیحت از گفتن شعر بازداشت. (از المعجم).


اندرز آذرباد مار...

اندرز آذرباد مار سپندان. [اَدَ زِ ذَ رِ پ َ] (اِخ) مجموعه ٔ کلمات قصار و پندهایی است بزبان پهلوی منسوب به آذرباد (موبدان موبد عهد شاپور ذوالاکتاف) که جزومتون پهلوی در بمبئی بطبع رسیده و بنظم و نثر فارسی نیز ترجمه شده است. (از فرهنگ فارسی معین، اعلام).

حل جدول

آذرباد

نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم


آذرباد، مشتاق عشق

اثری از سیما مقدم


آذرباد ، مشتاق عشق

اثری از سیما مقدم


اثری از سیما مقدم

آذرباد

آذرباد، مشتاق عشق


نام موبد موبدان در عهد شاپور

آذرباد


نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم

آذرباد

نام های ایرانی

آذرباد

پسرانه، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، نام موبدی که بانی آذربایجان بوده است، نام یکی از شخصیتهایمنظومه ویس و رامین

پسرانه، نام موبدی در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی


باهک

پسرانه، نام جد آذرباد ماراسپند

معادل ابجد

آذرباد

908

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری