معنی آخور
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
طویله، اصطبل، حوضچه. [خوانش: (خُ) [په.] (اِ.) =آخر:]
فرهنگ عمید
طاقچهای که در کنار دیوار درست میکنند و خوراک چهارپایان را در آن میریزند، جای علف خوردن چهارپایان،
[مجاز] اسطبل، طویله، آخورگاه،
* آخور کسی پُر بودن: [عامیانه، مجاز] بینیازی او از لحاظ مادی،
حل جدول
سکوی بلند چالهداری که در آن علف برای خوردن چهارپایان میریزند
سکوی بلند چاله داری که در آن علف برای خوردن چهارپایان می ریزند
مترادف و متضاد زبان فارسی
آغل، اصطبل، بارهبند، ستورگاه، طویله
فارسی به انگلیسی
Crib, Manger, Trough
فارسی به ترکی
ahır
فرهنگ فارسی هوشیار
جای علف خوردن چهار پایان- طویله
معادل ابجد
807