معنی آجیده

لغت نامه دهخدا

آجیده

آجیده. [دَ / دِ] (ن مف، اِ) آجده. آژده. نگنده. و گیوه ٔ آجیده آن است که کف آن رااز برون سوی با ریسمان محکم، خانه خانه بافته باشند. || نوعی از بخیه کوتاهتر از کوک و شلال.
- آجیده ٔ سوهان، درشتیها و ناهمواریهای روی سوهان.

فرهنگ فارسی هوشیار

آجیده

‎ خلانیدن سوزن فرو برده، (اسم) نوعی دوخت جامه و پای پوش که فاصله فرو بردن سوزنها از بخیه قدری بیشتر باشد.


آژدن

آجیدن، آجیده کردن


آژده

آژیده آجیده

واژه پیشنهادی

آجیده

پر، مملو

نوعی دوخت پارچه

فرهنگ معین

آجیده

(ص مف.) خلانیده، سوزن فرو برده، (اِ.) بخیه، ناهمواری های سطح چیزی. [خوانش: (دِ)]

فرهنگ عمید

آجیده

فروکرده‌شده،
بخیه،
ناهمواری‌های سطح چیزی مثل ناهمواری سوهان،

حل جدول

آجیده

نوعی گیوه


آجیده دوزی

نوعی دوخت با بخیه های درشت


نوعی دوخت با بخیه های درشت

آجیده دوزی


از صنایع دستی استان کرمان

آجیده دوزی


نوعی گیوه

آجیده


از صنایع دستی کرمان

آجیده دوزی

گویش مازندرانی

آجیده دار

دندانه دندانه، آجدار

معادل ابجد

آجیده

23

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری