معنی آتش زدن

آتش زدن
معادل ابجد

آتش زدن در معادل ابجد

آتش زدن
  • 762
حل جدول

آتش زدن در حل جدول

لغت نامه دهخدا

آتش زدن در لغت نامه دهخدا

  • آتش زدن. [ت َ زَدَ] (مص مرکب) آتش اندرزدن. سوزانیدن:
    بفرمود تا آتش اندرزدند
    همه شهر توران بهم برزدند.
    فردوسی.
    - آتش زدن در مالی، بگزاف صرف کردن آن، و یا فروختن آن بثمن بخس.
    - آتش زدن کسی را، او را خشمگین کردن.
    - موی کسی را آتش زده بودن، درست بوقت رسیدن او. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آتش زدن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

آتش زدن در فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

آتش زدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) موجب افروختن آتش در چیزی شدن سوزانیدن.
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید