معنی آتشدان

آتشدان
معادل ابجد

آتشدان در معادل ابجد

آتشدان
  • 756
حل جدول

آتشدان در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آتشدان در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • مجمر، مجمره، اجاق، منقل، تنوره، تنور، کوره
فرهنگ معین

آتشدان در فرهنگ معین

  • منقل، اجاق، تنور، ظرفی مخصوص در آتشکده که در آن آتش مقدس افروزند. [خوانش: (~. ) (اِمر. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آتشدان در لغت نامه دهخدا

  • آتشدان. [ت َ] (اِ مرکب) کانون. کانونه. اجاق. منقل: فرمودند من از قصر عارفان روان شدم شما دیگ بر آتشدان نهادید. (انیس الطالبین بخاری).
    دو گوهر است در این وقت شرط مجلس ما
    قنینه معدن این و تنور مسکن آن
    یکی چو آب زر اندر میان جام و قدح
    یکی چو برگ گل اندر میان آتشدان.
    معزی.
    دیگپایه. دیگدان. تنور. تنوره. کور. کوره. تنور آهنگر. کلانه ٔ آهنگر. (مقدمهالادب): سطام، کفچه ٔ آتشدان. (السامی فی الاسامی). || (اِخ) محراب. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

آتشدان در فرهنگ عمید

  • جای ریختن آتش،
    کوره،
    ظرفی که در آن آتش بریزند، منقل،
    [قدیمی] اجاق. * کانون،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

آتشدان در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

آتشدان در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) ظرفی که در آن آتش نهند منقل اجاق، تنور تنوره، ظرفی مخصوص در آتشکده که درآن آتشی مقدس افروزند. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

آتشدان در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید