معنی آبیار

لغت نامه دهخدا

آبیار

آبیار. [آب ْ] (اِخ) نام محلی کنار راه سمنان و دامغان میان سمنان و تلیستان در 230 هزارگزی طهران.

آبیار. [آب ْ] (ص مرکب، اِ مرکب) آنکه کشت را آب دهد. اویار. آب بخش. میرآب. قلاد. ساقی:
تا کشت تخم مهر تو، یکدم جدا نشد
از چشمه سار خون جگرآبیار چشم.
کمال اصفهانی.

فرهنگ معین

آبیار

(ص مر.) میرآب. تقسیم کننده آب برای مزارع و باغ ها.

فرهنگ عمید

آبیار

کسی که مٲمور تقسیم کردن آب برای باغ‌ها، مزارع، و خانه‌ها است، میرآب،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آبیار

آب‌بان، آب‌پا، میراب

فرهنگ فارسی هوشیار

آبیار

(صفت) کسی که ما ء مور تقسیم کردن آب جهت باغها و مزارع و خانه هاست آنکه کشت را آب دهد میر آب.


سر آبیار

(صفت) دهقانی که کار عمده او مراقبت در امر آبیاری و وجین کردن زمین است.

بیوگرافی

نرگس آبیار

سبک و سیاقش را از همین ابتدا مشخص کرده است، کارگردانی که از دنیای ادبیات وارد سینما شده و تصمیم گرفته دغدغه‌های دفاع مقدسش را روی پرده نقره‌ای ترسیم کند. اولین فیلم او «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» (1391) بود؛ اقتباسی از یک داستان کوتاه، نوشته خودش. سپس «شیار 143» را ساخت که تحسین‌ها را برانگیخت. هم خود فیلم هم بازی مریلا زارعی. او تصمیم گرفته نگاه جدیدی به مقوله جنگ داشته باشد و دغدغه‌هایش هم رنگ همان زمانه را دارد.

معادل ابجد

آبیار

214

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری