معنی آبش احمد
لغت نامه دهخدا
آبش. [ب ِ] (ع ص) آنکه پیرامون و پیشگاه خانه ٔ کسی را بطعام و شراب آراید.
آبش احمدلو
آبش احمدلو. [ب ِ اَ م َ] (اِخ) مرکز بلوک گرمادوز قرجه داغ به آذربایجان.
آبش خاتون
آبش خاتون. [ب ِ] (اِخ) دختر اتابک سعدبن ابی بکر از سلغریان. او پس از هلاک سلجوقشاه در 666 هَ. ق. پادشاهی فارس یافت و بمیل هلاکو با منکوتیمور ازدواج کرد، و به سال 685 در تبریز درگذشت، و بمرگ او سلسله ٔ سلغریان منقرض گردید.
احمد
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن عبداﷲبن احمد. رجوع به احمد شهاب بن جمال... شود.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) نام چند تن از سلاطین عثمانی:احمد اول رجوع به احمد اول شود. احمد دوم رجوع به احمد ثانی... شود. احمد سوم رجوع به احمد ثالث شود.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن احمد گیلانی. رجوع به احمدبن احمد جیلانی شود.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن محمدبن احمد کوجمیشنی. رجوع به ابوالفضل احمد... شود.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن ابراهیم بن احمد العمی. رجوع به ابوبشر احمد... شود.
احمد. [اَ م َ] (اِخ) ابن محمدبن احمد الطوسی الغزالی. رجوع به غزالی احمد... شود.
احمد. [اَم َ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد بونی... شود.
احمد. [اَم َ] (اِخ) ابوالعباس. رجوع به احمد زاهد... شود.
احمد. [اَم َ] (اِخ) علاءالدین. رجوع به احمد خجندی... شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه پیرامون و پیشگاه خانه کسی را به طعام و شراب آراید
معادل ابجد
356