معنی آبرودار

لغت نامه دهخدا

آبرودار

آبرودار. [ب ِ] (نف مرکب) صاحب آبرو. متعفف. بااعتبار. ارجمند و بامناعت.

فرهنگ عمید

آبرودار

دارای آبرو، باآبرو، دارای شرف و اعتبار،


باآبرو

آبرودار، آبرومند،


برومند

آبرودار، باآبرو،

حل جدول

آبرودار

با اعتبار، ارجمند، دارای شرف


باحیثییت

باآبرو، آبرودار

گویش مازندرانی

آبرودار

با آبرو

فرهنگ فارسی هوشیار

آبرودار

صاحب آبرو، متعفف


با آبرو

آبرودار، آبرومند


آبروداری

صفت وچگونگی آبرودار

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌عرض

بی‌آبرو، بی‌شرف، بی‌عصمت، بی‌عفاف، بی‌ناموس،
(متضاد) آبرودار، باآبرو


باحیثیت

آبرودار، آبرومند، باآبرو، باشخصیت، محترم، معتبر،
(متضاد) بی‌اعتبار، بی‌حیثیت

معادل ابجد

آبرودار

414

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری