معنی آبدیده

آبدیده
معادل ابجد

آبدیده در معادل ابجد

آبدیده
  • 26
حل جدول

آبدیده در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

آبدیده در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • تر، خیس، مرطوب، نم، نمدار، آبداده، بران، برا، تیز
فرهنگ معین

آبدیده در فرهنگ معین

  • جلا یافته، جوهردار، آزموده، باتجربه، چیزی که آب آن را فاسد کرده باشد،. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

آبدیده در لغت نامه دهخدا

  • آبدیده. [دی دَ / دِ] (ن مف مرکب) جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده و بدان زیان رسیده باشد. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

آبدیده در فرهنگ فارسی هوشیار

  • جامه یا متاعی دیگر که در آب افتاده وبه آن زیان رسیده باشد، باتجربه، آسیب دیده براثر آب، خیس تر نم کشیده، قرار گرفته در معرض آب دادن. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

آبدیده در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید