معنی آبادی
لغت نامه دهخدا
آبادی. (حامص) (از پهلوی آواتی، عمران. سعادت) عمارت. عمران. برابر ویرانی:
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر از پریشانی ماست.
خیام.
|| (اِ) جای آباد و جای معمور. آبادانی، از ده و شهر و امثال آن:
که جغد آن به که آبادی نبیند.
نظامی.
تایب آبادی
تایب آبادی. [ی ِ] (اِخ) زین الدین ابوبکر تایب آبادی. رجوع به تایبادی شود.
تایب آبادی. [ی ِ] (ص نسبی) منسوب به تایب آباد. رجوع به تایب آباد و ماده ٔ بعد شود.
آبادی کاغذ
آبادی کاغذ. [غ َ] (اِ مرکب) قسمی کاغذ ابریشمین.
موسی آبادی
موسی آبادی. [سا] (ص نسبی) منسوب است به موسی آباد از دیه های همدان. (از الانساب سمعانی).
فرس آبادی
فرس آبادی. [ف ُ] (ص نسبی) منسوب به فرس آباد که از قرای مرو است در دوفرسخی آن. (سمعانی).
فارسی به انگلیسی
Affluence, Improvement, Prosperity
گویش مازندرانی
روستا ده آبادی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) عمارت عمران آبادانی مقابل ویرانی خرابی: (آبادی میخانه ز ویرانی ماست. ) (منسوب به خیام)، جای آباد محل معمور آبادانی از ده و قریه و شهر.
تعبیر خواب
دیدن آبادی نشانی از گشایش کارهای بسته است. - امام جعفر صادق علیه السلام
خیر و فایده نصیب شما می شود - محمد بن سیرین
اگر خود را در ده یا روستا شهرستانی آباد ببینید امنیت و آرامش می یابید. چنان چه بیننده خواب ببیند که در دهی گم شده نشانه شرو فساد و بدی است. - نفایس الفنون
حل جدول
ده، روستا
فرهنگ معین
عمران، آبادانی، جای آباد، ده، قریه. [خوانش: [په.] (حامص. اِ.)]
فرهنگ عمید
آباد بودن،
(اسم) ده، قریه،
مترادف و متضاد زبان فارسی
آبادانی، عمارت، عمران، ده، دهات، دهکده، روستا، شهر، واحه، ولایت
معادل ابجد
18