معنی ، هالو

لغت نامه دهخدا

هالو

هالو. (اِ) در تداول لران، خالو. و به تحقیر همه ٔ لران را در خواندن و آواز کردن هالو خطاب کنند.
- امثال:
هیچکس نگفت هالو خرت بچند. (یادداشت به خط مؤلف).
|| (ص) (در تداول عامه) ساده دل. (فرهنگ عامیانه).

فرهنگ فارسی هوشیار

هالو

انگلیسی شادورد انگلیسی تهی ‎-1 (اسم) خالو، لر: ((هیچکس نگفت هالو خرت بچندک)) ‎-3 (صفت) ساده دل سلیم. یا هالو پشند. (صفت) ساده دل بی خبر خوش باور هالو. یاهالوگیرآوردن کسی. (مصدر) خیال فریب دادن او را در سر پروراندن.

فرهنگ معین

هالو

(اِ.) (عا.) ساده دل، خوش باور.

فرهنگ عمید

هالو

ساده‌دل، خوش‌باور،

مترادف و متضاد زبان فارسی

هالو

خوش‌باور، زودباور، ساده‌دل، ساده‌لوح، گول‌خور

حل جدول

، هالو

چلمن


هالو

ساده دل، خوش باور


زودباور و هالو

کاندید

فارسی به انگلیسی

هالو

Bumpkin, Clod, Clodhopper, Gull, Gullible, Simpleton, Soft Touch, Stupid, Unsophisticated, Yokel


هالو (عامیانه‌)

Dumb


آدم‌ هالو

Pushover


هالو (خودمانی‌)

Dumbbell, Rube, Muggins

فارسی به آلمانی

ضرب المثل فارسی

هالو گیر آوردن

ضرب المثل هالو گیر آوردن در مورد افراد زودباور و ساده لوح به کار می رود و از آن معانی و مفاهیم احمق و نفهم استنباط می کنند.
مثلا گفته می شود: «فلانی را هالو گیر آوردم» یا اینکه: «خیال می کنی هالو گیر آوردی که می خواهی بنجل آب کنی ؟»
ریشه ضرب المثل هالو گیر آوردن
هالو محرف خالو یعنی دایی است که لرها و بختیاری ها تلفظ می کنند، زیرا مخرج «خ» ندارند و به همین قیاس خدا را هدا و خرما را نیز هرما می گویند.
همان طوری که در میان شیرازی ها واژه کاکو به رسم احترام به جای آقا به یکدیگر گفته می شود لرها و بختیاری ها کلمه ی هالو را نسبت به بزرگ ترها به کار می برند و از آن به منظور اظهار ادب و ادای احترام استفاده و اصطلاح می کنند؛ مثلا موقعی که می خواهند بگویند ای آقا می گویند هی هالو.
هالو گیر آوردن
در قرون و اعصار گذشته، سکنه ی لرستان به علت دشواری جاده ها با شهری ها ارتباطی نداشتند و از عادات و آداب شهرنشینان واقف نبودند. فقط عده ی قلیلی طبقه ی متمکن و مستطیع یا به قول لرها طبقه هالو بودند که گهگاه به منظور تجارت و مبادله ی کالا به شهرهای بزرگ می رفتند و شهریان به خصوص کسبه و بازاری ها از سادگی و زودباوری آن ها سوء استفاده می کردند و هر طور دلشان می خواست در خرید و فروش اشیا و اجناس به الوار ساده دل روشن ضمیر تحمیل می کردند.
در پایان معامله وقتی که از آن کاسب متعدی و بازاری بی انصاف راجع به استفاده سرشار و سود کلانش می پرسیدند با پوزخند مسخره آمیزی جواب می داد: «امروز هالو گیر آوردم» یعنی لر ساده لوح زودباوری را به تور زدم و هر چه کالای بنجل و پس افتاده داشتم آب کردم.

گویش مازندرانی

هالو بالو

آلبالو

معادل ابجد

، هالو

42

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری