oblandad به فارسی | دیکشنری سوئدی

oblandad
  • خالص، پاک، تمیز، ناب، ژاو، اصیل، خالص کردن، پالا یش کردن، بیغش، بدون الیاژ، غیر مخلوط، خالص، ناب،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر