mage به فارسی | دیکشنری سوئدی

mage
  • شکم، طبله، شکم دادن وباد کردن، روده، زه، تنگه، شکم، شکنبه، دل و روده، احشاء، پر خوری، شکم گندگی، طاقت، جرات، بنیه، نیرو، روده در اوردن از، غارت کردن، حریصانه خوردن، یمینه، معده، میل، اشتها، تحمل کردن، شکم، معده،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر