igel به فارسی | دیکشنری سوئدی
igel
-
زالو، حجامت، اسباب خون گیری، خفاش خون اشام، انگل، مزاحم، شفا دادن، پزشکی کردن، زالو انداختن، طبیب،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.