f ett utbrott به فارسی | دیکشنری سوئدی

f ett utbrott
  • جوانه زدن، درامدن، دراوردن، منفجرشدن، فوران کردن، جوش دراوردن، فشاندن،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر